Dictiornary-Farsi | بی فرهنگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 103 (8 milliseconds)

English	Persian
lowbrow	بی فرهنگ


Search result with all words

Arabic	فرهنگ عربی
vocabularies	فرهنگ لغات
vocabulary	فرهنگ لغات
lore	فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
atlas	فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases	فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
dictionaries	فرهنگ
dictionaries	فرهنگ لغات
dictionary	فرهنگ
dictionary	فرهنگ لغات
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
subculture	خرده فرهنگ
subculture	فرهنگ فرعی
subcultures	خرده فرهنگ
subcultures	فرهنگ فرعی
thesaurus	فرهنگ جامع
thesauruses	فرهنگ جامع
culture	فرهنگ
cultures	فرهنگ
culturing	فرهنگ
philistine	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
lexicon	فرهنگ
lexicons	فرهنگ
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
glossaries	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary	فرهنگ لغات دشوار
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
educative	فرهنگ بخش
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
lexicography	فرهنگ نویسی
folklore	فرهنگ قومی
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
abclution	فرهنگ ناپذیری
acculturate	نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
acculturation	فرهنگ پذیری
americanist	متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
armenian	فرهنگ ارمنی
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
class culture	فرهنگ طبقهای
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ زدایی
deculturation	فرهنگ باختگی
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی
enculturation	فرهنگ اموزی
encyclopaedia	فرهنگ جامع
etymologicon	فرهنگ مشتقات
external symbol dictionary	فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
germanist	دانشمند فرهنگ و زبان المانی
gradus	فرهنگ عروضی
gradus	فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
graecism	فرهنگ یونانی
grecism	طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
intercultural	وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
iranism	فرهنگ ایرانی
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
kultur	فرهنگ
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
ministry education	وزارت فرهنگ
ministry of education	وزارت فرهنگ
national culture	فرهنگ ملی
occidentalism	پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
philistia	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
slavicist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
synonymize	الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
urbiculture	شهر فرهنگ
vocabular	مربوط به فرهنگ لغات زبان
walking dictionary	فرهنگ متحرک
Brahmin	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmins	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
This dictionary is published(printed) in three volumes.	این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
This dictionary has many examples of how idioms are used .	این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Don't touch me!; Don't you touch me!	به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!	وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
dictionary	فرهنگ لغات
glossary	فرهنگ لغات
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
word book	فرهنگ لغات
wordbook	فرهنگ لغات
floral design	طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
tribial rugs	فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Other Matches

homestay	خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
Japonaiserie	[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]