Dictiornary-Farsi | بی قدرت کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 214 (41 milliseconds)

English	Persian
benumb	بی قدرت کردن


Search result with all words

diffusion	کم کردن از قدرت تخلیه فشار
reception	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
traction	قدرت کشش بکسل کردن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
qualifies	تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify	تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
subversion	نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
image degradation	کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
to piss off the wrong people <idiom>	آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
Other Matches

creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
energies	قدرت
vigour	قدرت
abilities	قدرت
zing	قدرت
might	قدرت
power takeoff	قدرت
energy	قدرت
powers	قدرت
powering	قدرت
vis	قدرت
vim	قدرت
capability	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
vigor	قدرت
godown	قدرت
posses	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
posse	قدرت
potency	قدرت
powered	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
sovereignty	قدرت
authority	قدرت
commanding	با قدرت
force	قدرت
forcing	قدرت
strength	قدرت
strong-arm	قدرت
power	قدرت
forces	قدرت
strenght	قدرت
strong arm	قدرت
ability	قدرت
will power <idiom>	قدرت
strengths	قدرت
voltage source	منبع قدرت
rods	میله قدرت
destructivity	قدرت تخریب
palgwe	فوق قدرت
rod	میله قدرت
world power	قدرت دنیوی
bearing capacity	قدرت تحمل
world power	قدرت جهانی
detectability	قدرت اشکارسازی
basicity	قدرت بازی
strenght	قدرت شدت
input power	قدرت ورودی
purchasing power	قدرت خرید
increase of power	افزایش قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
monopoly power	قدرت انحصاری
countervailing power	قدرت همسنگ
authority	مرجع قدرت
imperium	قدرت مطلقه
fullest	تمام قدرت
heavens	قدرت پروردگار
magnitude	شدت قدرت
heaven	قدرت پروردگار
hands	قدرت توپگیری
full	تمام قدرت
puissance	توان قدرت
firepower	قدرت شلیک
dynamism	قدرت تحرک
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	تلف قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
authoritarianism	قدرت طلبی
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
creativity	قدرت ابداع
diagonal power	قدرت قطری
power distribution	پخش قدرت
will to power	قدرت خواهی
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
power consumption	مصرف قدرت
ionic strength	قدرت یونی
power dissipation	اتلاف قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
prepotence	قدرت کامل
prepotency	قدرت کامل
enterprise	قدرت اقدام
creativity	قدرت خلاقه
enterprises	قدرت اقدام
stock-cars	قدرت و دوام
power transmission	انتقال قدرت
cogency	قدرت عقیده
bond strength	قدرت پیوند
detection range	قدرت اکتشافی
power	قدرت نیرو
low power stage	طبقه کم قدرت
powered	قدرت نیرو
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
power test	ازمون قدرت
combat power	قدرت رزمی
cutting capacity	قدرت برش
emissive power	قدرت صدور
adhesive stress	قدرت چسبندگی
generator output	قدرت مولد
sight	قدرت دید
authority symbol	نماد قدرت
seapower	قدرت دریایی
sights	قدرت دید
super power	ابر قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
acidity	قدرت اسیدی
will-power	قدرت اراده
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
sea power	قدرت بحری
saber rattling	قدرت نمایی
cutting power	قدرت برش
the finger of god	قدرت خدا
scattering power	قدرت پراکندگی
leverage	قدرت نفوذ
on	در اوج قدرت
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
fluxing power	قدرت سیلان
engine performance	قدرت موتور
resolution	قدرت تشخیص
omnipotence	قدرت تام
damping power	قدرت میرایی
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
social power	قدرت اجتماعی
conveying capacity	قدرت انتقال
fasces	قدرت مجازات
resolutions	قدرت تشخیص
can	قدرت داشتن
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
deglutition	قدرت بلع
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
engine power	قدرت موتور
driving power	قدرت محرکه
powers	قدرت نیرو
source of power	منبع قدرت
power switch	کلید قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
superpower	ابر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
superpowers	ابر قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
absorbency	قدرت جذب
staying power	طاقت قدرت
economic potential	قدرت اقتصادی
horse power	قدرت اسب
power failures	قطع قدرت
power failure	قطع قدرت
rating plate	پلاک قدرت
powering	قدرت نیرو
useful power	قدرت مفید
solvency	قدرت حلالپوشی
receptivity	قدرت پذیرش
hiding power	قدرت پوشش
accelerating power	قدرت شتاب
retentivity	قدرت نگهداری
refractive power	قدرت شکست
resolving power	قدرت تفکیک
discourses	قدرت استقلال
heam yoei vooly	تئوری قدرت
authority figure	مظهر قدرت
almightiness	قدرت کامل
discourse	قدرت استقلال
authoritarians	قدرت طلب
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
reflecting power	قدرت انعکاس
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
absorption power	قدرت جذب
posse	قدرت قانونی
posses	قدرت قانونی
effective power	قدرت موثر
authoritarian	قدرت طلب
low power microphone	میکروفن با قدرت خروجی کم
nuclear parity	قدرت اتمی یکسان
dysphasia	عدم قدرت تکلم
power	قدرت دیدذره بین
metal removing capacity	قدرت براده برداری
capacitance	قدرت جمع اوری
emergency power supply	منبع قدرت اضطراری
motor output	قدرت خروجی موتور