Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
locomotor ataxy |
بی نظمی در حرکت دست و پا که از سفلیس رخ میدهد |
|
|
Other Matches |
|
lues venerea |
سفلیس |
lues |
سفلیس |
syphilologist |
سفلیس شناس |
syphilitic |
سفلیس شناسی سفلیسی |
gumma |
ضایعات دوره سوم سفلیس |
gyrostabilizer |
التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد |
starting post |
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد |
paddle |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddles |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddled |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddling |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
pen |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
penned |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
penning |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
pens |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
cursor |
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند |
cursors |
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند |
microspacing |
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند |
cable drum |
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد |
idler wheel |
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد |
disorder |
بی نظمی |
entropy |
بی نظمی |
bouleversement |
بی نظمی |
misgovernment |
بی نظمی |
irregularity |
بی نظمی |
disorders |
بی نظمی |
disorderliness |
بی نظمی |
ataxy |
بی نظمی |
arrhythmia |
بی نظمی |
dysrhythmia |
بی نظمی |
disarray |
بی نظمی |
square wave |
باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
poetic |
شعری نظمی |
pell mell |
بابی نظمی |
burbles |
اشکال بی نظمی |
poematic |
نظمی شاعر |
anarchy |
بی نظمی اغتشاش |
burbled |
اشکال بی نظمی |
anomie |
اعتقاد به بی نظمی |
burble |
اشکال بی نظمی |
burbling |
اشکال بی نظمی |
anomy |
اعتقاد به بی نظمی |
bridge |
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است |
bridges |
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است |
bridged |
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است |
routs |
گروه بی نظمی و اغتشاش |
astigmatism |
بی نظمی در جلیدیهء چشم |
chaos |
بی نظمی کامل شلوغی |
routed |
گروه بی نظمی و اغتشاش |
rout |
گروه بی نظمی و اغتشاش |
horizontal |
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد |
astigmatic |
دچار بی نظمی درجلیدیهء چشم |
anomalous weave |
بی نظمی و عدم تقارن در بافت |
incremental computer |
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
logical |
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد. |
dma |
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد |
graphics |
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
There was great confusion ( chaos ) . It was a free for all . |
هرکی هرکی بود (هرج ومرج وبی نظمی ) |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
travelling overwatch |
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش |
bounding overwatch |
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور |
node |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
nodes |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
quadrature encoding |
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند |
stabile |
بدون حرکت بی حرکت |
aerodynamics |
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا |
rate of march |
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
hamilton's equations of motion |
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت |
convoy route |
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
k day |
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان |
power traverse |
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت |
worlds |
میدهد |
fibre over Etherenet |
میدهد |
the garden provides food |
میدهد |
world |
میدهد |
readout |
را میدهد |
the ship leaks |
کشتی اب تو میدهد |
belly dancer |
زنیکهرقصشکمانجام میدهد |
point |
نشان میدهد |
creditor's bill |
به ورثه میدهد |
periodic |
که مرتب رخ میدهد |
periodical |
که مرتب رخ میدهد |
gunner |
بازیگری که کمترپاس میدهد |
time |
ثیر قرار میدهد |
factor |
ثیر قرار میدهد |
factors |
ثیر قرار میدهد |
timed |
ثیر قرار میدهد |
gunners |
بازیگری که کمترپاس میدهد |
times |
ثیر قرار میدهد |
What does this mean? |
این چه معنی میدهد؟ |
voter |
کسی که رای میدهد |
you are advised that |
به شما اگاهی میدهد |
fast |
کیلو baud میدهد |
voters |
کسی که رای میدهد |
we are informed by him that |
محترما` اگاهی میدهد که |
previous |
آنچه زودتر رخ میدهد |
it smells sour |
بوی ترشیده میدهد |
it gives off a bad odour |
بوی بدی میدهد |
fastest |
کیلو baud میدهد |
switches |
ثیر قرار میدهد |
what is the thir everning |
امشب چه نشان میدهد |
switch |
ثیر قرار میدهد |
sea mark |
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد |
fasts |
کیلو baud میدهد |
fasted |
کیلو baud میدهد |
transaction |
ثیر قرار میدهد. |
switched |
ثیر قرار میدهد |
he pays his own money |
پولش را خودش میدهد |
compacted |
روی دیسک فشرده را میدهد |
output |
امکان نمایش اطلاعات میدهد |
i am tortured with headache |
سر درد مرا ازار میدهد |
compacting |
روی دیسک فشرده را میدهد |
bureaus |
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد |
continual |
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد |
compacts |
روی دیسک فشرده را میدهد |
upsilon |
است وصدای u را در فرانسه میدهد |
bureau |
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد |
outputs |
امکان نمایش اطلاعات میدهد |
consulting |
شخصی که نصیحات تخصصی میدهد |
lending libraries |
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد |
lending library |
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد |
mills |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
QuickTime |
گرافیکی امکان نمایش میدهد. |
circulating library |
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد |
cock a doodle doo |
نامی که بچه بخروس میدهد |
clock |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
clocks |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
circuit |
یچ کردن عملیات انجام میدهد |
logic seeking |
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد |
mill |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
circuits |
یچ کردن عملیات انجام میدهد |
business |
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد. |
robustly |
که کار را پس از خطا ادامه میدهد |
robust |
که کار را پس از خطا ادامه میدهد |
flowchart |
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد |
compact |
روی دیسک فشرده را میدهد |
tufter |
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی |
flow diagram |
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد |
gossiper |
کسیکه شایعات بی اساس میدهد |
gold import point |
طلای خالص به فروشنده میدهد |
goal predicates blackness |
زغال از سیاهی خبر میدهد |
businesses |
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد. |
adapter |
اجازه نصب در سوکت میدهد |
differential |
آنچه اختلاف را نشان میدهد |
differentials |
آنچه اختلاف را نشان میدهد |
multimedia |
پردازش تصویر رو نمایش متن میدهد |
supinator |
ماهیچهای ک کف دست رارو به بالاقرار میدهد |
queen's bounty |
دستلافی که ملکه بزن سه قلوزاییده میدهد |
chandler |
فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد |