Dictiornary-Farsi | تئوری قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
heam yoei vooly	تئوری قدرت


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
thebe	تئوری
theory	تئوری
theoretical	تئوری
theories	تئوری
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
decision theory	تئوری تصمیم
electron theory	تئوری الکترونی
a priori	تئوری و نظری
energy theorem	تئوری انرژی
field theory	تئوری میدان ها
communication theory	تئوری مخابرات
poisson theory	تئوری پویسن
two person zero sum game	در تئوری بازیها
set theory	تئوری مجموعه ها
switching theory	تئوری سوئیچینگ
graph theory	تئوری گراف
quantum theory	تئوری کوانتوم
theoretical gravity	گرانش تئوری
theorizer	تئوری باف
theory of fault	تئوری تقصیر
game theory	تئوری بازی
theoreticians	ویژه گردر تئوری
labor theory of value	تئوری ارزش کار
theoretician	ویژه گردر تئوری
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
two person game	بازی دو نفره در تئوری بازیها
So much for theory! <idiom>	به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
payoff matrix	ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
pure strategy	استراتژی مطلق در تئوری بازیها
tangent modules theory	تئوری ضریب ارتجاعی مماسی
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
zero sum game	بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
conical flow	تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
permanent income hypothesis	مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
atomic theory	فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
saddle point	منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
quantize	با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
forcing	قدرت
strengths	قدرت
vis	قدرت
forces	قدرت
vim	قدرت
strength	قدرت
will power <idiom>	قدرت
posses	قدرت
posse	قدرت
power takeoff	قدرت
vigor	قدرت
energies	قدرت
strenght	قدرت
might	قدرت
energy	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
capability	قدرت
power	قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
commanding	با قدرت
inauthoritative	بی قدرت
sovereignty	قدرت
powers	قدرت
authority	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
godown	قدرت
powering	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
force	قدرت
powered	قدرت
horse power	قدرت اسب
gripping power	قدرت مهارکنندگی
hiding power	قدرت پوشش
benumb	بی قدرت کردن
receptivity	قدرت پذیرش
reflecting power	قدرت انعکاس
authority symbol	نماد قدرت
imperium	قدرت مطلقه
power source	منبع قدرت
bearing capacity	قدرت تحمل
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
basicity	قدرت بازی
power outege	قطع قدرت
detection range	قدرت اکتشافی
absorbency	قدرت جذب
almightiness	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
puissance	توان قدرت
power transmission	انتقال قدرت
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
accelerating power	قدرت شتاب
generator output	قدرت مولد
power test	ازمون قدرت
power supplay	منبع قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
absorption power	قدرت جذب
authority figure	مظهر قدرت
prepotency	قدرت کامل
diagonal power	قدرت قطری
economic power	قدرت اقتصادی
palgwe	فوق قدرت
effective power	قدرت موثر
emissive power	قدرت صدور
engine performance	قدرت موتور
engine power	قدرت موتور
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
ionic strength	قدرت یونی
cutting capacity	قدرت برش
economic potential	قدرت اقتصادی
cutting power	قدرت برش
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
monopoly power	قدرت انحصاری
driving power	قدرت محرکه
damping power	قدرت میرایی
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
explosive energy	قدرت انفجار
explosive force	قدرت انفجار
high power transistor	ترانزیستور قدرت
power distribution	پخش قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
great power	کشور با قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
power loss	تلف قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
detectability	قدرت اشکارسازی
input power	قدرت ورودی
fasces	قدرت مجازات
increase of power	افزایش قدرت
combat power	قدرت رزمی
power cable	کابل قدرت
cogency	قدرت عقیده
power consumption	مصرف قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
will-power	قدرت اراده
dynamism	قدرت تحرک
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
purchasing power	قدرت خرید
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
discourse	قدرت استقلال
useful power	قدرت مفید
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
voltage source	منبع قدرت
will to power	قدرت خواهی
world power	قدرت دنیوی
world power	قدرت جهانی
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
creativity	قدرت خلاقه
power	قدرت نیرو
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
powered	قدرت نیرو
creativity	قدرت ابداع
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
firepower	قدرت شلیک
sea power	قدرت بحری
can	قدرت داشتن
canning	قدرت داشتن