Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English
Persian
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
Other Matches
full rubber
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
tattered
مندرس
tatty
مندرس
dog-eared
ژولیده مندرس
tatter
تن پوش مندرس
dog eared
ژولیده مندرس
threadbare
نخ نما مندرس
rags
لباس مندرس
rag
لباس مندرس
tattered
دارای جامهی مندرس
seedy
بتخم افتاده مندرس
clouts
چرم یاپارچه مندرس
clouting
چرم یاپارچه مندرس
clouted
چرم یاپارچه مندرس
clout
چرم یاپارچه مندرس
traced
دنبال کردن
track
دنبال کردن
tracked
دنبال کردن
tracks
دنبال کردن
dogs
دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
trace
دنبال کردن
course
:دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
continues
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
give chase
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
caddis
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
caddice
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
careerism
دنبال کردن شغل
run close
سخت دنبال کردن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
dog
مثل سگ دنبال کردن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
followed
متابعت کردن دنبال کردن
chace
دنبال کردن شکار کردن
chasing
دنبال کردن شکار کردن
prosecuting
دنبال کردن پیگرد کردن
chased
دنبال کردن شکار کردن
prosecuted
دنبال کردن پیگرد کردن
chase
دنبال کردن شکار کردن
follow
متابعت کردن دنبال کردن
prosecutes
دنبال کردن پیگرد کردن
chases
دنبال کردن شکار کردن
follows
متابعت کردن دنبال کردن
prosecute
دنبال کردن پیگرد کردن
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits
دنبال
in the wake of
در دنبال
rear
دنبال
parsmip nose
دنبال چه
philanderer
زن دنبال کن
philanderers
زن دنبال کن
attachment
دنبال
reared
دنبال
rears
دنبال
dangler
دنبال رو
pope's nose
دنبال چه
player
[American E]
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
pickup artist
زن دنبال کن
pursuit
دنبال
rearing
دنبال
continuator
دنبال کننده
graph follower
دنبال گر گراف
trackers
دنبال کننده
pursuant
دنبال کننده
chaser
دنبال کننده
chasers
دنبال کننده
tandom connection
اتصال دنبال هم
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
roil
دنبال هم دویدن
tracker
دنبال کننده
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
phliander
دنبال زنی افتادن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
tagger
تنکه دنبال کننده
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
tow
دنبال خود کشیدن
tows
دنبال خود کشیدن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions.
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او
[زن]
به دنبال راه حل های تازه می رود.
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
follow
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follows
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com