Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
English
Persian
estivation
تابستان خوابی
Other Matches
sleeplessness
بی خوابی
ahupnosia
بی خوابی
ahypnia
بی خوابی
hypnoid
خوابی
hypnoidal
خوابی
agrypnia
بی خوابی
carnal knowledge
بغل خوابی
hibernation
زمستان خوابی
supination
برپشت خوابی
i dreamt a d.
خوابی دیدم
to know carnally
بغل خوابی کردن با
lying in
در بستر خوابی دوره نفاس
summer
تابستان
summertime
تابستان
summers
تابستان
summery
تابستان
four-poster
تخت خوابی که چهارتیریادیرک درچهارگوشه داردکهبانهاپرده میبندن
four-posters
تخت خوابی که چهارتیریادیرک درچهارگوشه داردکهبانهاپرده میبندن
supination
قرار دادن کف دست رو به بالا تاق باز خوابی
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
summer is in
تابستان رسید
summertime
هنگام تابستان
midsummer
نیمه تابستان
estivation
تابستان گذرانی
high summer
وسط تابستان
aestivation
تابستان گذرانی
full summer
چله تابستان
summer time
فصل تابستان
aestivate
تابستان را گذراندن
canicule
چله تابستان
summer ide
فصل تابستان
full summer
عین تابستان
midsummer
چله تابستان
summery
شبیه تابستان تابستانی
With the onset of summer.
.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
nymphomanic
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
sike
نهری که در تابستان خشک شود
summer
چراندن تابستان را بسر بردن
summers
چراندن تابستان را بسر بردن
midnight sun
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .
امسال تابستان می رویم کنار دریا
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
aestivate
رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work.
حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com