Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English
Persian
electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی
Search result with all words
polarized electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
Other Matches
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration
ضربه گر الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion
دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic wave
موج الکترومغناطیسی
electromagnetic system
دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic units
واحدهای الکترومغناطیسی
the electromagnetic force
نیروی الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection
خمش الکترومغناطیسی
relays
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relayed
یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic flux
شاره الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic induction
القای الکترومغناطیسی
electromagnetic field
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic lens
عدسی الکترومغناطیسی
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
relay
یچ کنترل الکترومغناطیسی
emus
واحدهای الکترومغناطیسی
magnetic deflection
خمش الکترومغناطیسی
induction load speaker
بلندگوی الکترومغناطیسی
electrons
ذره الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve
سوپاپ الکترومغناطیسی
electron
ذره الکترومغناطیسی
electomagnetic theory
نظریه الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction
جاذبه الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling
تزویج الکترومغناطیسی
electromagnetic tran
تله الکترومغناطیسی
electromegnetic energy
انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic cutout
فیوز الکترومغناطیسی
emu
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic log
سرعت یاب الکترومغناطیسی
maxwell theory og light
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
density of the total electromagnetic ene
چگالی انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic interference
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
microwave
موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
electromagnetic intrusion
نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
instrument for electromagnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
rf
وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
loudspeaker
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radio frequency
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
magnetic
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
ferrite core
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
effulgence
تابش
brilliance
تابش
irradiation
تابش
radioactivity
تابش
total radiation
تابش کل
eradiation
تابش
erythema
تابش
fulgency
تابش
radiational
تابش
coruscation
تابش
radiation of heat
تابش
phosphorogenic
تابش زا
isodose
هم تابش
effulge
تابش
shines
تابش
lustre
تابش
glitters
تابش
glittered
تابش
glitter
تابش
glints
تابش
glinting
تابش
glinted
تابش
emissions
تابش
emission
تابش
glint
تابش
glowed
تابش
radiation
تابش
glows
تابش
shine
تابش
glow
تابش
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
exciting radiation
تابش برانگیزاننده
radiation laws
قوانین تابش
radiation density
تراکم تابش
radiation constants
ثابتهای تابش
radiant intensity
شدت تابش
fluorescence
تابش ماهتابی
sunshine
تابش افتاب
polarized radiation
تابش قطبیده
flash
تابش انی
incidence plane
صفحه تابش
flashed
تابش انی
incidence angle
زاویه تابش
radiation pattern
الگوی تابش
energy radiation
تابش انرژی
emissivity
تابش نسبی
radiation efficiency
راندمان تابش
plane of incidence
صفحه تابش
radiation intensity
شدت تابش
irradiancy
درخشندگی تابش
radiation hazard
گزند تابش
irradiance
درخشندگی تابش
heat radiation
تابش گرما
radiation field
میدان تابش
lustreer
تابش فروزندگی
flashes
تابش انی
shines
فروغ تابش
annihilation radiation
تابش نابودی
black light
تابش فرابنفش
background radiation
تابش زمینه
ultraviolet radiation
تابش فرابنفش
anneal
پخت تابش
angle of reflection
زاویه تابش
angle of incidence
زاویه تابش
radiometer
تابش سنج
solarization
تابش افتاب
thermal emission
تابش حرارتی
thermal radiation
تابش حرارتی
irradiation
تابش دهی
shine
فروغ تابش
cosmic rays
تابش کیهانی
bolometri
تابش سنجی
soft radiation
تابش نرم
radiation loss
گمگشتگی تابش
wave radiation
تابش موج
sheen
تابش برق
irradiating
تابش دادن
irradiates
تابش دادن
irradiated
تابش دادن
irradiate
تابش دادن
soaking
تابش متعادل
visible radiation
تابش مرئی
spectrum
گستره تابش
cosmic radiation
تابش کیهانی
primary cosmic rays
تابش کیهانی
candescent
تابش یاگرما
planck's radiation law
قانون تابش پلانک
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
glows
التهاب تابش گداختگی
blackbody radiation
تابش جسم سیاه
glowed
التهاب تابش گداختگی
opalescence
تابش قوس و قزحی
net radiation factor
ضریب تابش خالص
near ultraviolet radiation
تابش فرابنفش نزدیک
radiation of heat
انتقال گرمابوسیله تابش
ionizing radiation
تابش یونیزه کننده
ionizing radiation
تابش یون ساز
flame
مشتعل شدن تابش
glow
التهاب تابش گداختگی
kirchhoff radiation law
قانون تابش کیرشهف
flames
مشتعل شدن تابش
hard radiation
تابش یا پرتو سخت
bolometric magnitude
قدر تابش سنجی
glare
تابش خیره کننده تشعشع
photon
تنها یک الکترون تابش شود
accidentalism
اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzling
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
تابش یا روشنی خیره کننده
radioactive
پرتو افشان تابش دار
glares
تابش خیره کننده تشعشع
glared
تابش خیره کننده تشعشع
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
thermionic
مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
roentgen
واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
isodose
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
radiation cooling
سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
roentgenography
عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
angle of incidence
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ferret
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
footcandle
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
delayed neutrons
نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
laser
[light amplification by stimulated emission of radiation]
لیزر
[تقویت نور به روش گسیل القایی تابش]
[فیزیک]
roentgenogram
عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
photoemissive
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
luminescence
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
airglow
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law
طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
laser
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com