Dictiornary-Farsi | تابش زمینه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
background radiation	تابش زمینه


Other Matches

inversions	تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion	تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance	فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
tone-on-tone	[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partition	بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions	بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
foreground	سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
shine	تابش
shines	تابش
radiation	تابش
brilliance	تابش
irradiation	تابش
glittered	تابش
radiational	تابش
glint	تابش
glinting	تابش
glints	تابش
lustre	تابش
phosphorogenic	تابش زا
glinted	تابش
total radiation	تابش کل
emissions	تابش
emission	تابش
glow	تابش
glowed	تابش
glows	تابش
glitters	تابش
radiation of heat	تابش
coruscation	تابش
fulgency	تابش
erythema	تابش
effulge	تابش
effulgence	تابش
eradiation	تابش
radioactivity	تابش
glitter	تابش
isodose	هم تابش
bolometri	تابش سنجی
radiation field	میدان تابش
primary cosmic rays	تابش کیهانی
black light	تابش فرابنفش
polarized radiation	تابش قطبیده
radiation efficiency	راندمان تابش
radiant intensity	شدت تابش
radiation density	تراکم تابش
irradiate	تابش دادن
irradiated	تابش دادن
cosmic radiation	تابش کیهانی
irradiates	تابش دادن
irradiation	تابش دهی
sheen	تابش برق
radiation constants	ثابتهای تابش
candescent	تابش یاگرما
irradiating	تابش دادن
lustreer	تابش فروزندگی
spectrum	گستره تابش
angle of reflection	زاویه تابش
angle of incidence	زاویه تابش
heat radiation	تابش گرما
incidence angle	زاویه تابش
incidence plane	صفحه تابش
irradiance	درخشندگی تابش
anneal	پخت تابش
shines	فروغ تابش
electromagnetic radiation	تابش الکترومغناطیسی
emissivity	تابش نسبی
energy radiation	تابش انرژی
plane of incidence	صفحه تابش
shine	فروغ تابش
exciting radiation	تابش برانگیزاننده
irradiancy	درخشندگی تابش
annihilation radiation	تابش نابودی
cosmic rays	تابش کیهانی
radiation hazard	گزند تابش
flashed	تابش انی
flash	تابش انی
thermal emission	تابش حرارتی
fluorescence	تابش ماهتابی
sunshine	تابش افتاب
visible radiation	تابش مرئی
wave radiation	تابش موج
ultraviolet radiation	تابش فرابنفش
flashes	تابش انی
thermal radiation	تابش حرارتی
radiation laws	قوانین تابش
soaking	تابش متعادل
radiation loss	گمگشتگی تابش
solarization	تابش افتاب
radiation intensity	شدت تابش
radiation pattern	الگوی تابش
radiometer	تابش سنج
soft radiation	تابش نرم
background	پس زمینه
backgrounds	زمینه
ground note	نت زمینه
ichnograph	زمینه
backgrounds	پس زمینه
ground	زمینه
setting	زمینه
outline	زمینه
outlines	زمینه
outlining	زمینه
settings	زمینه
background	زمینه
flat paint	زمینه
flash color	زمینه
outlined	زمینه
conspectus	زمینه
sketches	زمینه
tendency	زمینه
predisposition	زمینه
basis	زمینه
contexts	زمینه
design	زمینه
context	زمینه
terrain	زمینه
sketched	زمینه
sketch	زمینه
tendencies	زمینه
designs	زمینه
predispositions	زمینه
net radiation factor	ضریب تابش خالص
opalescence	تابش قوس و قزحی
flame	مشتعل شدن تابش
flames	مشتعل شدن تابش
planck's radiation law	قانون تابش پلانک
near ultraviolet radiation	تابش فرابنفش نزدیک
glow	التهاب تابش گداختگی
hard radiation	تابش یا پرتو سخت
kirchhoff radiation law	قانون تابش کیرشهف
continuous background radiation	تابش زمینهای پیوسته
radiation of heat	انتقال گرمابوسیله تابش
ionizing radiation	تابش یون ساز
ionizing radiation	تابش یونیزه کننده
bolometric magnitude	قدر تابش سنجی
polarized electromagnetic radiation	تابش الکترومغناطیسی قطبیده
glows	التهاب تابش گداختگی
blackbody radiation	تابش جسم سیاه
glowed	التهاب تابش گداختگی
background sound	موسیقی پس زمینه
display background	زمینه نمایش
protective ground	زمینه حفافتی
background music	موسیقی پس زمینه
dominant design	زمینه اصلی
ground color	رنگ زمینه
in this connextion	دراین زمینه
ichnography	زمینه سازی
host crystal	بلور زمینه
ground colour	رنگ زمینه
main color	رنگ زمینه
figure ground	شکل و زمینه
ambient music	موسیقی پس زمینه
contrasting	رنگ زمینه
themes	ریشه زمینه
groundwork	زمینه اساس
ambient	پس زمینه معمولی
theme	ریشه زمینه
surveys	زمینه یابی
intriguing	زمینه سازی
contrasts	رنگ زمینه
surveyed	زمینه یابی
contrast	رنگ زمینه
root	سرچشمه زمینه
contrasted	رنگ زمینه
predisposing	زمینه را مهیاساختن
intrigue	زمینه سازی
intrigues	زمینه سازی
predisposes	زمینه را مهیاساختن
predisposed	زمینه را مهیاساختن
predispose	زمینه را مهیاساختن
planning	زمینه سازی
wherein	درچه زمینه
background level	تراز زمینه
background current	جریان زمینه
matrix	زمینه ملاط
roots	سرچشمه زمینه
background noise	صدای پس زمینه
background noise	اختلال پس زمینه
background printing	چاپ پس زمینه
background process	فرایندهای پس زمینه
blue print	زمینه ابی
background communication	ارتباط پس زمینه
matrixes	زمینه ملاط
survey	زمینه یابی
foreground	پیش زمینه
dazzled	تابش یا روشنی خیره کننده
photon	تنها یک الکترون تابش شود
glared	تابش خیره کننده تشعشع
radioactive	پرتو افشان تابش دار
dazzling	تابش یا روشنی خیره کننده
accidentalism	اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzles	تابش یا روشنی خیره کننده
glare	تابش خیره کننده تشعشع
dazzle	تابش یا روشنی خیره کننده
glares	تابش خیره کننده تشعشع
It is in short supply.	زمینه اش دربازار کم است
field lens adjustment	زمینه تنظیم لنز
spectrum of war	زمینه ها یا طیف جنگ
spectrum of war	جنگ در تمام زمینه ها
survey tests	ازمونهای زمینه یابی