English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (4 milliseconds)
English Persian
functional تابعی
Other Matches
functional relationship رابطه تابعی
functional relation رابطه تابعی
function table جدول تابعی
functional analysis آنالیز تابعی [ریاضی]
continuity of a function پیوستگی تابعی [ریاضی]
functional تابعی وفیفه مندی
program function key کلید تابعی ای برنامه
functional programming برنامه نویسی تابعی
modulo arithmetic ریاضی تابعی در پایه N
modularity تشکیل شده از بخشهای تابعی
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
disables مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disabling مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
adders وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
modularization برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
pf key key Function Program کلید تابعی ای برنامه
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
logical تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
diagnostic تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
boxes وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
subroutine زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
non operable instruction دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
box وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
static زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
edited ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
edit ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
script مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
erasers در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
eraser در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
goto دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
edited کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
diagnostics تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
faults تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
helps تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
help تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
faulted تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
two level subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
best fit 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
IBM صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
xt صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com