English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
functional تابعی وفیفه مندی
Other Matches
functional diagram نمودار وفیفه مندی
functional design طرح وفیفه مندی
interestedness علاقه مندی
aningenious artisan افزار مندی که هوش اختراعی دارد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
functional تابعی
functional relation رابطه تابعی
functional relationship رابطه تابعی
function table جدول تابعی
modulo arithmetic ریاضی تابعی در پایه N
functional programming برنامه نویسی تابعی
functional analysis آنالیز تابعی [ریاضی]
program function key کلید تابعی ای برنامه
continuity of a function پیوستگی تابعی [ریاضی]
modularity تشکیل شده از بخشهای تابعی
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
disabling مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disables مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
adders وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
pf key key Function Program کلید تابعی ای برنامه
modularization برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
logical تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
diagnostic تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
static زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
non operable instruction دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
box وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
subroutine زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
boxes وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
edit ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edited ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
script مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
drivers برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
obligation وفیفه
activity وفیفه
activities وفیفه
sorb وفیفه
taskwork وفیفه
that is your duty and not mine نه وفیفه من
duty وفیفه
assignment وفیفه
assignments وفیفه
office وفیفه
obligations وفیفه
devoir وفیفه
work وفیفه
worked وفیفه
pension وفیفه
pensions وفیفه
offices وفیفه
task وفیفه
serviced وفیفه
service وفیفه
responsibilities وفیفه
role وفیفه
roles وفیفه
inofficious بی وفیفه
responsibility وفیفه
tasks وفیفه
function وفیفه
functions وفیفه
functioned وفیفه
laspe from duty ترک وفیفه
military service نظام وفیفه
irresponsibility وفیفه نشناسی
offices کار وفیفه
lapse from duty ترک وفیفه
dereliction of duty ترک وفیفه
dereliction of duty وفیفه نشناسی
staff duty وفیفه ستادی
office کار وفیفه
obligated reservist مشمول وفیفه
breach of duty ترک وفیفه
burden of proof وفیفه اثبات
religious duty فرض وفیفه
compulsory service خدمت وفیفه
propositional function وفیفه حسی
obstriction قرارداد وفیفه
obligor مشمول وفیفه
dutifulness وفیفه شناسی
reserve officer افسر وفیفه
functionally ازلحاظ وفیفه
inofficious وفیفه نشناس
annuitant وفیفه خور
sense of duty حس وفیفه شناسی
seaman recruit ناوی وفیفه
incumbency وفیفه لزوم
naval conscript ناوی وفیفه
neurility وفیفه اعصاب
functionery وفیفه دار
feal وفیفه شناس
functions وفیفه داشتن
drafts سرباز وفیفه
drafted سرباز وفیفه
draft سرباز وفیفه
conscientious وفیفه شناس
draftees سربازان وفیفه
undutiful وفیفه نشناس
fealty وفیفه شناسی
functional وفیفه دار
duty-bound حینانجام وفیفه
beneficiary وفیفه خوار
function وفیفه داشتن
stipendiaries وفیفه خوار
stipendiary وفیفه خوار
fealties وفیفه شناسی
functioned وفیفه داشتن
dutiful وفیفه شناس
irresponsible وفیفه نشناس
loyal وفیفه شناس
beneficiaries وفیفه خوار
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
loyalty وفیفه شناسی
loyalties وفیفه شناسی
conscripting سرباز وفیفه
serviced نظام وفیفه
service نظام وفیفه
conscripts سرباز وفیفه
task امرمهم وفیفه
conscripted سرباز وفیفه
task management مدیریت وفیفه
conscription نظام وفیفه
tasks امرمهم وفیفه
conscript سرباز وفیفه
the d. of duty ادای وفیفه
the d. of duty انجام وفیفه
eraser در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
erasers در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
function وفیفه عمل کردن
conscription law قانون نظام وفیفه
line of duty نحوه انجام وفیفه
functional unit واحد وفیفه مند
harnessed حین انجام وفیفه
liable to military service مشمول خدمت وفیفه
to perform one's duty انجام وفیفه کردن
harness حین انجام وفیفه
neglect of duty غفلت در انجام وفیفه
leal وفیفه شناس حقشناس
i deed it my duty to وفیفه خود می دانم که
functionate انجام وفیفه کردن
key assignments وفیفه دهی کلیدها
harnessing حین انجام وفیفه
functioned وفیفه عمل کردن
duteous وفیفه شناس مطیع
while on duty حین انجام وفیفه
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
ready for duty اماده انجام وفیفه
constableship وفیفه یا رتبه پلیس
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
military service خدمت نظام وفیفه
that is your duty and not mine این وفیفه شماست
supererogation افراط در انجام وفیفه
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
functional character دخشه وفیفه بندی
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
function code رمز وفیفه نما
functions وفیفه عمل کردن
task control block بلاک کنترل وفیفه
conscript army ارتش سربازان وفیفه
observantly از روی وفیفه شناسی
feasance انجام وفیفه کردن
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
noncommissioned officer درجه دار افسر وفیفه
mistake while in discharge of duty خطا در حین انجام وفیفه
supererogation انجام کاری بیش از حد وفیفه
task state descriptor توصیف کننده وضعیت وفیفه
pensioners وفیفه خوار مستمری بگیر
to play one's role وفیفه خودرا انجام دادن
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
to stand to one's duty وفیفه خودرا انجام دادن
foreground task کار یا وفیفه پیش زمینه
chancery مقام یا وفیفه صدارت عظمی
duty to god وفیفه شخص نسبت به خدا
sinecure وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecures وفیفه گرفتن وول گشتن
conscripts به خدمت وفیفه احضار کردن
pensioner وفیفه خوار مستمری بگیر
conscripting به خدمت وفیفه احضار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com