Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
utility function
تابع مفید
Search result with all words
help
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
Other Matches
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
effect
مفید
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
مفید
serviceable
<adj.>
مفید
handy
[useful]
<adj.>
مفید
effecting
مفید
remedial
مفید
expedient
<adj.>
مفید
gainful
مفید
useful
<adj.>
مفید
advantageous
<adj.>
مفید
effective
مفید
effected
مفید
significance
مفید
well off
مفید
benefactress
مفید
utilitarian
[useful]
<adj.>
مفید
practicable
<adj.>
مفید
practical
<adj.>
مفید
proper
<adj.>
مفید
beneficial
<adj.>
مفید
purpose-built
<adj.>
مفید
handy
<adj.>
مفید
helpful
<adj.>
مفید
purposeful
<adj.>
مفید
purposive
<adj.>
مفید
suitable
<adj.>
مفید
functional
<adj.>
مفید
convenient
<adj.>
مفید
profitable
مفید
valuable
<adj.>
مفید
precise
مفید
fruitful
مفید
applicatory
<adj.>
مفید
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
مفید
effective storage
گنجایش مفید
useful power
قدرت مفید
useful power
توان مفید
useful load
فرفیت مفید
advantageaus
مفید باصرفه
useful load
بار مفید
advantageously
بطور مفید
utility program
برنامه مفید
utilizable discharge
بده مفید
useable storage
ذخیره مفید
useful capacity
فرفیت مفید
useful life
عمر مفید
useful work
کار مفید
active storage
گنجایش مفید
helpfully
بطور مفید
syllabus
خلاصه مفید
good
سودمند مفید
available magnification
بزرگنمایی مفید
advantage
مفید بودن
profitably
<adv.>
بطور مفید
syllabuses
خلاصه مفید
brake horsepower
توان مفید
payloads
بار مفید
active capacity
گنجایش مفید
usefully
بطور مفید
effective depth
ارتفاع مفید
poniter
توصیه مفید
serviceably
<adv.>
بطور مفید
beneficially
<adv.>
بطور مفید
uses
مقدار مفید
utility
مفید بودن
salubrity
مفید بودن
use
مقدار مفید
stead
مفید بودن
effective capacity
گنجایش مفید
payload
بار مفید
service load
بار مفید
lacanic
مختصر و مفید
constructive
مفید ساختمانی
man friday
مستخدم یا یارخیلی مفید
available storage capacity
گنجایش مفید مخزن
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
instrumental
مفید قابل استفاده
average available discharge
بده متوسط مفید
useable reservoir storage
گنجایش مفید مخزن
availability
چیز مفید وسودمند
availability
شخص مفید دسترسی
rated pay load
بار مفید نامی
vail
بکارخوردن مفید بودن
come in handy
<idiom>
اثبات مفید بودن
efficiency
فعالیت مفید بازده
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
informative
حاوی اطلاعات مفید
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
asset
چیز با ارزش و مفید
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
application years
عمر مفید یک دستگاه
payload space
فضای بار مفید
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
benefiting
احسان کردن مفید بودن
multocular
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
benefit
احسان کردن مفید بودن
benefited
احسان کردن مفید بودن
resource
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
graphic
زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
languages
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
controlled thermonuclear reaction
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
lifetime
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
lifetimes
مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
stopped
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
help
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stop
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
dp
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
suffragan
تابع
adjective
تابع
tributaries
تابع
citizen
تابع
dependants
تابع
subsidiary
تابع
incidents
تابع
sequela
تابع
sequent
تابع
submission
تابع
servitor
تابع
adjectives
تابع
subsidiaries
تابع
accessory
تابع
amenable
تابع
tributary
تابع
incident
تابع
subservient
تابع
subject
تابع
subjected
تابع
citizens
تابع
subordinative
تابع
subjecting
تابع
subjects
تابع
dependent
تابع
ancillary
تابع
dependant
تابع
subordinates
تابع
function generator
تابع زا
subordinating
تابع
apanage
تابع
subordinated
تابع
subordinate
تابع
subaltern
تابع
subalterns
تابع
passive
تابع
passives
تابع
follwer
تابع
function code
کد تابع
function
تابع
functions
تابع
functioned
تابع
preference function
تابع ترجیح
preference function
تابع رجحان
linear function
تابع خطی
proper function
ویژه تابع
inverse function
تابع وارون
input function
تابع اولیه
external function
تابع برونی
probability function
تابع احتمال
exponential function
تابع نمایی
exponential function
تابع نمائی
production function
تابع تولید
elementary function
تابع ابتدایی
lagrangian function
تابع لاگرانژی
even function
تابع زوج
proper function
مشخصه تابع
frequency dependant
تابع فرکانس
real function
تابع حقیقی
increasing function
تابع فزاینده
impedance function
تابع امپدانس
impluse function
تابع ضربهای
recursive function
تابع بازگشتی
revenue function
تابع درامد
saving function
تابع پس انداز
hyperbolic function
تابع هذلولی
hamiltonian function
تابع هامیلتونی
intrinsic function
تابع فطری
inverse function
تابع معکوس
gibbs function
تابع گیبس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com