Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
combinational
تابع منط قی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است
Other Matches
circuit
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuits
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
dither
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
dithers
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
dithered
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
logic
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
and
دروازه الکترونیکی که تابع "و" منط قی را روی سیگنالهای الکتریکی انجام میدهد
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
coincidence function
دروازه منط قی که تابع AND منط قی روی سیگنالهای الکتریکی ایجاد میکند
ULA
قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند
hardwired logic
تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
نجات دروازه با پای دروازه بان
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
elements
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
goalposts
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
goals
دروازه
gateway
دروازه
gateways
دروازه
gates
دروازه
barbican
دروازه
portal
دروازه
portals
دروازه
goal
دروازه
barbacan
دروازه
port
دروازه
goal area line
خط دروازه
hoop
دروازه
hoops
دروازه
gate
دروازه
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
gateposts
بازوی دروازه
gatekeepers
دروازه بان
gatekeeper
دروازه بان
goal tender
دروازه بان
gate keeper
دروازه بان
keepers
دروازه بان
keeper
دروازه بان
gatepost
بازوی دروازه
goalar
دروازه بان
starting gate
دروازه شروع
tend goal
دروازه بانی
tend goal
حفظ دروازه
goalie
دروازه بان
goalies
دروازه بان
wicket
دروازه کوچک
octroi
مالیات دم دروازه
wickets
دروازه کوچک
saves
نجات دروازه
hoops
دروازه کروکه
goals
دروازه بان
goal
دروازه بان
own goals
گل به دروازه خودی
own goal
گل به دروازه خودی
hoop
دروازه کروکه
goalkeepers
دروازه بان
goalkeeper
دروازه بان
puck stopper
دروازه بان
in goal
دروازه بان
octroi
دروازه بانی
goal keeper
دروازه بان
goal crease
محوطه دروازه
logic gate
دروازه منطقی
goal mouth
دهانه دروازه
goal keeper line
خط دروازه بان
save
نجات دروازه
saved
نجات دروازه
goal posts
پایههای دروازه
keep goal
دروازه بانی
between the pipes
تیر دروازه
goal area
منطقه دروازه
attacting zone
منطقه دروازه
deciding
نزدیک به دروازه حریف
goalpost
تیرک عمودی دروازه
He was approaching the gate.
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
sally port
دروازه عبور از قلعه
sally port
دروازه بزرگ قلعه
upright
تیرک عمودی دروازه
goal kick
شوت بسوی دروازه
long ball
پرتاب از دور به دروازه
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
goalthrow
پرتاب دروازه بان
gates
دروازه شروع اسکی
petard
بمب دروازه ریز
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
catching glove
دستکش دروازه بان
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
gate
دروازه شروع اسکی
fast break
حمله سریع به دروازه
warders
نگهبان دروازه یا قصر
warder
نگهبان دروازه یا قصر
goal umpire
دروازه بان واترپولو
gatehouse
اطاق دروازه بان
goal games
بازیهای دروازه دار
gate post
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalposts
تیرک عمودی دروازه
shootings
شوت بسوی دروازه
shooting
شوت بسوی دروازه
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
flopper
دروازه بان شیرجه رو
twentyfive
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
gatehouses
اطاق دروازه بان
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
crossbar
تیرک افقی دروازه
crossbars
تیرک افقی دروازه
double reverse
شوت برگردان به دروازه
nineteens
علامت تعویض دروازه بان
gatehouses
اطاق یازندان بالای دروازه
seelos
دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
gatepost
تیر چار چوب دروازه
punch the ball
مشت کردن دروازه بان
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
send off
حرکت اسبها از دروازه شروع
gateposts
تیر چار چوب دروازه
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
nineteen
علامت تعویض دروازه بان
send-off
حرکت اسبها از دروازه شروع
in-
توپی که وارد دروازه شده
clear
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
drop a goal
ضربه زدن بر فراز دروازه
clearer
دفع توپ ازحوالی دروازه
clearest
دفع توپ ازحوالی دروازه
clearest
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
دفع توپ ازحوالی دروازه
in
توپی که وارد دروازه شده
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
gatehouse
اطاق یازندان بالای دروازه
defensive
منطقه دفاعی شامل دروازه
active
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
logic
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
clear
دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
multiple
چندین
multipoint
با چندین خط وط
multifold
چندین
several
چندین
Several persons ( people ).
چندین تن
ten
چندین
lot
چندین
battering ram
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
end zone
منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
hanging-post
[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
drop goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal kick
ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
peel
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
dropped goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
battering rams
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
goal throw
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
heavies
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
peels
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
heaviest
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
A creaking gate hang long.
<proverb>
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
heavy
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
heavier
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
faubourg
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
various
چندتا چندین
a lot of times
<adv.>
چندین بار
alternated
چندین بار
time and again
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
dozens of times
چندین بار
frequently
<adv.>
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
many a time
چندین بار
many books
چندین کتاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com