Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
distribution panel
تابلوی توزیع
Other Matches
casualty board
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
LCD
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
switchboard
تابلوی برق
operating panel
تابلوی عملکرد
panel
تابلوی برق
feeder panel
تابلوی تغذیه
panels
تابلوی برق
notice board
تابلوی خبری
boarded
تابلوی امتیازات
board
تابلوی امتیازات
control pannel
تابلوی دستگاهها
control pannel
تابلوی کنترل
control pannel
تابلوی فرمان
panel board
تابلوی برق
control panel
تابلوی فرمان
switchboards
تابلوی برق
built in panel
تابلوی نصب
scoreboards
تابلوی امتیازات
maintenance panel
تابلوی نگهداشت
status board
تابلوی وضعیت
fuse panel
تابلوی فیوز
switch board
تابلوی برق
demonstration chessboard
تابلوی نمایش
bulletin board
تابلوی اعلانات
scoreboard
تابلوی امتیازات
distribution board
تابلوی اتصالات
control panel
تابلوی کنترل
distribution pannel
تابلوی تقسیم
bulletin boards
تابلوی اعلانات
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
patch panel
تابلوی سرهم بندی
cdev
دستگاه تابلوی کنترل
control panel device
ابزار تابلوی کنترل
front panel
تابلوی جلو دار
accumulator switchboard
تابلوی اتصالات اکومولاتور
switchboards
تابلوی کلید برق
switchboard
تابلوی کلید برق
maneuvering board
تابلوی حرکات ناوها
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
maneuvering board
تابلوی نمایش مانور ناوها
To fake an oil – painting .
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
sense
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sysop
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
acoustic
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
panels
تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
panel
تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
simulators
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulator
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
dispensations
توزیع
allotment
توزیع
dispensation
توزیع
allotments
توزیع
dissemination
توزیع
distributions
توزیع
repartition
توزیع
distribution
توزیع
issues
توزیع
issued
توزیع
issue
توزیع
marketing
توزیع
t distribution
توزیع تی
distribution curve
منحنی توزیع
Excess Distribution
توزیع فراوانی
distributing point
نقطه توزیع
exponential distribution
توزیع نمایی
hypergeometric distribution
توزیع فراهندسی
gauaaian distribution
توزیع گوسی
demotic distribution
توزیع جمعیت
dispensator
توزیع کننده
frequency distribution
توزیع بسامد
distributable
قابل توزیع
functional distribution
توزیع اساسی
distribution factor
ضریب توزیع
distribution time
زمان توزیع
distribution system
سیستم توزیع
distribution system
شبکه توزیع
distribution of wealth
توزیع ثروت
distribution ratio
نسبت توزیع
distribution of income
توزیع درامد
distribution law
قانون توزیع
income distribution
توزیع درامد
distributively
بشکل توزیع
energy distribution
توزیع انرژی
distribution factors
ضرایب توزیع
distribution free
نابسته به توزیع
frequency distribution
توزیع فراوانی
fixed system
توزیع ثابت اب
fire distribution
توزیع اتش
distributivity
توزیع پذیری
distribution function
تابع توزیع
equalizing basin
حوضچه توزیع اب
wealth distribution
توزیع ثروت
indistributable
غیرقابل توزیع
generalized function
توزیع
[ریاضی]
unfair distribution
توزیع ناعادلانه
truncated distribution
توزیع ناقص
trade channel
مجرای توزیع
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
table of distribution
جدول توزیع
symmetrical distribution
توزیع متقارن
stresses distribution
توزیع تنشها
stress distribution
توزیع تنش
spatial distribution
توزیع فضائی
sample distribution
توزیع نمونه
rotation system
توزیع تناوبی
uniform distribution
توزیع یکنواخت
unit of issue
واحد توزیع
Distribution
توزیع
[ریاضی]
unissued
<adj.>
توزیع نشده
unit of issue
مبنای توزیع
revolving top
استوانه توزیع
optimal distribution
توزیع ایده ال
optimal distribution
توزیع بهینه
probability distribution
توزیع احتمال
normalized distribution
توزیع بهنجار
normal plane
توزیع نرمال
normal distribution
توزیع بهنجار
normal distribution
توزیع نرمال
marketing channel
مجرای توزیع
market channels
مجاری توزیع
load distribution
توزیع بار
land distribution
توزیع اراضی
pareto distribution
توزیع پاراتو
planck distribution
توزیع پلانک
reseller
توزیع کننده
reinforcement distribution
توزیع ارماتورها
rectangular distribution
توزیع مستطیلی
random distribution
توزیع تصادفی
random distribution
توزیع بی نظم
qualitative distribution
توزیع کیفی
population distribution
توزیع جمعیت
poisson distribution
توزیع پواسون
poissan distribution
توزیع پواسن
issue commissary
مسئول توزیع
distributed
توزیع شده
angular distribution
توزیع زاویهای
issued
توزیع کردن
arrengement of the reonforcement
توزیع اماتور
issue
توزیع کردن
deals
توزیع کردن
deal
توزیع کردن
dispatched
توزیع امکانات
marketing
بازاریابی و توزیع
dispensing
توزیع کردن
bernoulli distribution
توزیع برنولی
binomial distribution
توزیع دو جملهای
boltzmann distribution
توزیع بولتزمن
allotment
تخصیص توزیع
administers
توزیع کردن
administering
توزیع کردن
administered
توزیع کردن
administer
توزیع کردن
dealt
توزیع کردن
distributor
توزیع کننده
dispenses
توزیع کردن
dispensed
توزیع کردن
dispense
توزیع کردن
distributors
توزیع کننده
allotments
تخصیص توزیع
gaussian distribution
توزیع نرمال
issues
توزیع کردن
decile
توزیع دهگانه
despatches
توزیع امکانات
cost of distribution
هزینه توزیع
despatched
توزیع امکانات
dispatching
توزیع امکانات
cumulative distribution
توزیع تجمعی
distributing
توزیع کردن
distributes
توزیع کردن
distribute
توزیع کردن
dealing arrangments
نحوه توزیع
basic of issue
مبنای توزیع
despatching
توزیع امکانات
continuous distributions
توزیع پیوسته
dispatch
توزیع امکانات
canonical distribution
توزیع بندادی
chi square distribution
توزیع مربع خی
dispatches
توزیع امکانات
bose distribution
توزیع بوز
redistribution
توزیع مجدد
unequal distribution of income
توزیع نابرابر درامد
outlet
رانش ابگیر توزیع
distributing tee
سه راهی توزیع کننده
uneven distribution of income
توزیع نابرابر درامد
normal distribution
توزیع نرمال
[ریاضی]
personal distribution
توزیع درامد فردی
normal distribution
توزیع گوسی
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com