Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
Other Matches
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
casualty board
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
ingredients
عناصر
ingredient
عناصر
orbital element
عناصر مداری
data element
عناصر اطلاعات
job elements
عناصر شغلی
component operation
عناصر عملیاتی
column head
عناصر سرستون
gft setting
عناصر خط کش تیر
cantilever elements
عناصر کنسولی
transmutation
تبدیل عناصر
combat , elements
عناصر رزمی
representative elements
عناصر نماینده
target indications
عناصر هدف
meteorological data
عناصر هواسنجی
known data
عناصر تیرمعلوم
essential elements
عناصر ضروری
minor elements
عناصر فرعی
known data
عناصر معلوم
minor elements
عناصر جزئی
firing data
عناصر تیر
trace elements
عناصر کمیاب
clemency
اعتدال عناصر
conversion of data
تبدیل عناصر
intelligence data
عناصر اطلاعات
chart data
عناصر تیر نقشهای
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
head
عناصر اولیه ستون
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
basic data
عناصر تیر اولیه
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
transition series
گروه عناصر واسطه
treadway
پل برای عناصر پیاده
periocic table
جدول تناوبی عناصر
data
سوابق عناصر داده ها
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
demonstration chessboard
تابلوی نمایش
director
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
maneuvering board
تابلوی نمایش مانور ناوها
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
profiles
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiled
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiling
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
symbol
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
LCD
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
block diagram
نمودار بلوکی نمودار کلی
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
texts
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
focussing
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colours
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
NDR
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
operating panel
تابلوی عملکرد
built in panel
تابلوی نصب
control pannel
تابلوی فرمان
control panel
تابلوی کنترل
bulletin board
تابلوی اعلانات
boarded
تابلوی امتیازات
control panel
تابلوی فرمان
bulletin boards
تابلوی اعلانات
board
تابلوی امتیازات
panel board
تابلوی برق
control pannel
تابلوی کنترل
fuse panel
تابلوی فیوز
notice board
تابلوی خبری
distribution panel
تابلوی توزیع
distribution pannel
تابلوی تقسیم
maintenance panel
تابلوی نگهداشت
scoreboards
تابلوی امتیازات
scoreboard
تابلوی امتیازات
switchboards
تابلوی برق
panel
تابلوی برق
control pannel
تابلوی دستگاهها
panels
تابلوی برق
distribution board
تابلوی اتصالات
status board
تابلوی وضعیت
switchboard
تابلوی برق
feeder panel
تابلوی تغذیه
switch board
تابلوی برق
maneuvering board
تابلوی حرکات ناوها
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
cdev
دستگاه تابلوی کنترل
switchboards
تابلوی کلید برق
switchboard
تابلوی کلید برق
patch panel
تابلوی سرهم بندی
control panel device
ابزار تابلوی کنترل
accumulator switchboard
تابلوی اتصالات اکومولاتور
front panel
تابلوی جلو دار
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
To fake an oil – painting .
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
screenful
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
monitored
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
images
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
monitors
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
monitor
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
paged
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
pages
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
graphic
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
menus
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menu
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
intermezzo
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com