Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
bear
تاثیر داشتن
bears
تاثیر داشتن
Search result with all words
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
Other Matches
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
influxes
تاثیر
influx
تاثیر
sensations
تاثیر
sensation
تاثیر
effectiveness
تاثیر
effect
تاثیر
semplice
بی تاثیر
affection
تاثیر
forcefulness
تاثیر
impressiveness
تاثیر
forcibly
با تاثیر
efficacy
تاثیر
effected
تاثیر
influence
تاثیر
influence line
خط تاثیر
influenced
تاثیر
hanks
تاثیر
hank
تاثیر
influences
تاثیر
effecting
تاثیر
influencing
تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
inductive influence
تاثیر القائی
effectiveness
میزان تاثیر
make an impression
تاثیر گذاشتن
impressionability
تاثیر پذیری
influence value
ارزش تاثیر
field effect
با تاثیر میدانی
influencing
تاثیر کردن بر
aerated
در تحت تاثیر
size effect
تاثیر اندازه
impressional
تاثیر کننده
aerate
در تحت تاثیر
after-effect
تاثیر بعدی
impressing
تاثیر کردن بر
influence value
ضریب تاثیر
after-effects
تاثیر بعدی
effectiveness
تاثیر بخشی
impresses
تاثیر کردن بر
impressed
تاثیر کردن بر
influenced
تاثیر کردن بر
aerating
در تحت تاثیر
impress
تاثیر کردن بر
touched
تحت تاثیر
efficiency
درجه تاثیر
afair
تاثیر کردن
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
influence
تاثیر کردن بر
coefficients
ضریب تاثیر
aerates
در تحت تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
efficacy
درجه تاثیر
impressible
تاثیر پذیر
wallydraigle
تاثیر پذیر
efficacity
درجه تاثیر
efficacity
تاثیر سودمندی
coefficient
ضریب تاثیر
influences
تاثیر کردن بر
radius of influence
شعاع تاثیر
affected
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
counteracting
متقابلا" تاثیر گذاشتن
ship influence
تاثیر عبور کشتی
edaphic
تحت تاثیر خاک
bacterization
تحت تاثیر باکتری
counteracts
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressed
: تحت تاثیر قراردادن
alcoholism
تاثیر الکل در مزاج
impress
: تحت تاثیر قراردادن
impressing
: تحت تاثیر قراردادن
actions
تاثیر اثر جنگ
action
تاثیر اثر جنگ
impresses
: تحت تاثیر قراردادن
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
counteract
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
متقابلا" تاثیر گذاشتن
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
unbiased
تحت تاثیر واقع نشده
reacting
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
تحت تاثیر واقع شدن
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
austral
تحت تاثیر باد جنوبی
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
reacted
تحت تاثیر واقع شدن
react
تحت تاثیر واقع شدن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
alcoholize
تحت تاثیر الکل دراوردن
affected
تحت تاثیر واقع شده
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
photothropism
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
infusive
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
bacterize
تحت تاثیر باکتری قراردادن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
electrifies
تحت تاثیر برق قرار دادن
biases
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
bias
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
electrifying
تحت تاثیر برق قرار دادن
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrify
تحت تاثیر برق قرار دادن
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
volcanize
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flowchart
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world
<idiom>
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ballistic coefficient
ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com