Dictiornary-Farsi | تاخیر انداز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
postponer	تاخیر انداز


Other Matches

average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
delays	تاخیر
stator	تاخیر کن
retardation	تاخیر
supersedure	تاخیر
delaying	تاخیر
dilatoriness	تاخیر
delay line	خط تاخیر
deferment	تاخیر
artificial delay line	خط تاخیر
latency	تاخیر
lead lag relation	تاخیر
mora	تاخیر
demurral	تاخیر
cunctation	تاخیر
delay	تاخیر
dilation	تاخیر
lags	تاخیر
lagged	تاخیر
lag	تاخیر
permutation	تاخیر
permutations	تاخیر
subsequence	تاخیر
postponing	به تاخیر انداختن
angle of lag	زاویه تاخیر
tarried	تاخیر کردن
tarries	تاخیر کردن
tarry	تاخیر کردن
postponed	به تاخیر انداختن
retard	تاخیر کردن
average latency	تاخیر متوسط
demurrage	جریمه تاخیر
delay time	زمان تاخیر
delay circuit	مدار تاخیر
dallies	تاخیر کردن
dallied	تاخیر کردن
postponements	تاخیر اندازی
postponement	تاخیر اندازی
dallying	تاخیر کردن
delays	به تاخیر انداختن
postpone	به تاخیر انداختن
tarrying	تاخیر کردن
lingerer	تاخیر کننده
retards	تاخیر کردن
tardiness	تاخیر ورود
delay	به تاخیر انداختن
linger	تاخیر کردن
postpones	به تاخیر انداختن
lingered	تاخیر کردن
lingering	تاخیر کردن
lingers	تاخیر کردن
delaying	به تاخیر انداختن
time lag	تاخیر زمانی
time lag	زمان تاخیر
lag angle	زاویه تاخیر
retarding	تاخیر کردن
hindrance	سبب تاخیر
hindrances	سبب تاخیر
delayed	به تاخیر افتاده
time lags	زمان تاخیر
time lags	تاخیر زمانی
dally	تاخیر کردن
tardier	دارای تاخیر
seek delay	تاخیر پیگردی
slow down	تاخیر کردن
non delay	بدون تاخیر
magnetic lag	تاخیر مغناطیسی
magnetic delay line	خط تاخیر مغناطیسی
lags	تاخیر کردن
valve lag	تاخیر سوپاپ
non delay	ماسوره بی تاخیر
phase lag	تاخیر فاز
tardiest	دارای تاخیر
tardy	دارای تاخیر
retardment	درنگ تاخیر
retarder	تاخیر کننده
retardation coil	پیچک تاخیر
put over	تاخیر کردن
propagation delay	تاخیر انتشار
propagation delay	تاخیر پخش
lag coefficient	ضریب تاخیر
hold off <idiom>	تاخیر کردن
lag of phase	تاخیر فاز
ignition delay	تاخیر اختراق
lagged	تاخیر زمانی
external delay	تاخیر خارجی
lagged	تاخیر کردن
lag	تاخیر کردن
electromagnetic delay line	خط تاخیر الکترومغناطیسی
rotational delay	تاخیر چرخشی
lags	تاخیر زمانی
inductive retardation	تاخیر القایی
lag	تاخیر زمانی
stick	الصاق تاخیر
ignition lag	تاخیر احتراق
delay equalizer	برابر کننده تاخیر
hang-up <idiom>	تاخیر دربعضی از کارها
delaying	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
suspension of the game	تعویق و تاخیر بازی
delays	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay	تاخیر در مسلح شدن
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
demurrage	تاخیر کردن نگاهداشتن
delay zction firing	عمل احتراق با تاخیر
acoustic delay line	خط تاخیر دهنده صوتی
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
delay en route	تاخیر در حین راه
decision lag	تاخیر زمانی در تصمیم گیری
slippage	تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
summaries	انجام شده بدون تاخیر
delay en route	تاخیر درحین حرکت در مسیر
summary	انجام شده بدون تاخیر
delayed a.v.c.	نافم خودکار صدا با تاخیر
demurrage	خسارت تاخیر تخلیه کشتی
There will be a delay of 8 minutes.	8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
throw back	باعث تاخیر شدن رجعت
demurs	استثنا قائل شدن تاخیر
demurring	استثنا قائل شدن تاخیر
prolonger	تاخیر دهنده طولانی کننده
demurred	استثنا قائل شدن تاخیر
demur	استثنا قائل شدن تاخیر
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
demurrer	تقاضای تاخیر درصدور حکم
magnetic delay	تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
stick around	تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
His departure has been postponed for two days.	حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
deferred maintenance	قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
waiting delay	تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
slow whistle	تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
height delay	زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
coding delay	تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
demurrage	جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
delayed offside	تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
acoustic	حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
instantaneous readout	سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
acoustic	تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
hysteresis	تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
thrift	پس انداز
saver	پس انداز کن
ex post saving	پس انداز
irrigator	اب انداز
aggregate saving	پس انداز کل
saving	پس انداز
forehanded	پس انداز کن
savings	پس انداز
ex ante saving	پس انداز
deposit	پس انداز
deposits	پس انداز
latency	تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
saving function	تابع پس انداز
procrastinator	تعویق انداز
private saving	پس انداز خصوصی
perspectives	چشم انداز
personal saving	پس انداز شخصی
permanent saving	پس انداز دائمی
paysage	چشم انداز
paradox of thrift	تناقض پس انداز
saving account	حساب پس انداز
perspective	چشم انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
saving bank	بانک پس انداز
landscaping	چشم انداز
reverberative	طنین انداز
hooker	قلاب انداز
hookers	قلاب انداز
saving equation	معادله پس انداز
retardant	عقب انداز
releaser	راه انداز
saving rate	نرخ پس انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
scope	چشم انداز
prospect	چشم انداز
net saving	پس انداز خالص
jaculator	نیزه انداز
jack ketch	طناب انداز
intriguer	پشت هم انداز
intriguant	پشت هم انداز
intrigant	پشت هم انداز
pothole	دست انداز
initiator terminator	راه انداز
bump	دست انداز
howitzer	خمپاره انداز
hand rail	دست انداز
grenadier	نارنجک انداز
prospects	چشم انداز
negative saving	پس انداز منفی
national saving	پس انداز ملی
mobilization of savings	تجهیز پس انداز
mobilization of savings	بسیج پس انداز
missile man	موشک انداز
missile launcher	موشک انداز
prospected	چشم انداز