English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
slippage تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
Other Matches
summary انجام شده بدون تاخیر
summaries انجام شده بدون تاخیر
operating bridge پل کارگاهی
drawing نقشه کارگاهی
bench scale process فرایند کارگاهی
field splice وصله کارگاهی
drawings نقشه کارگاهی
shop test ازمایش کارگاهی
workshop practice تمرین کارگاهی
workshop drawing رسم کارگاهی
construction drowling نقشه کارگاهی
cage اطاق اسانسور کارگاهی
cages اطاق اسانسور کارگاهی
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
artificial delay line خط تاخیر
permutation تاخیر
retardation تاخیر
permutations تاخیر
latency تاخیر
deferment تاخیر
lead lag relation تاخیر
cunctation تاخیر
mora تاخیر
delays تاخیر
delay تاخیر
delaying تاخیر
lag تاخیر
dilatoriness تاخیر
dilation تاخیر
lags تاخیر
demurral تاخیر
delay line خط تاخیر
lagged تاخیر
supersedure تاخیر
subsequence تاخیر
stator تاخیر کن
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
put over تاخیر کردن
retardation coil پیچک تاخیر
tardier دارای تاخیر
tardiest دارای تاخیر
tardy دارای تاخیر
time lag تاخیر زمانی
time lag زمان تاخیر
lags تاخیر زمانی
retarder تاخیر کننده
retardment درنگ تاخیر
ignition lag تاخیر احتراق
inductive retardation تاخیر القایی
tarried تاخیر کردن
slow down تاخیر کردن
tarries تاخیر کردن
tarry تاخیر کردن
tarrying تاخیر کردن
seek delay تاخیر پیگردی
delays به تاخیر انداختن
stick الصاق تاخیر
delaying به تاخیر انداختن
time lags تاخیر زمانی
non delay ماسوره بی تاخیر
hindrances سبب تاخیر
lingerer تاخیر کننده
magnetic delay line خط تاخیر مغناطیسی
magnetic lag تاخیر مغناطیسی
average latency تاخیر متوسط
lag angle زاویه تاخیر
delayed به تاخیر افتاده
angle of lag زاویه تاخیر
lag of phase تاخیر فاز
lag coefficient ضریب تاخیر
time lags زمان تاخیر
propagation delay تاخیر انتشار
propagation delay تاخیر پخش
rotational delay تاخیر چرخشی
delay به تاخیر انداختن
hindrance سبب تاخیر
postponer تاخیر انداز
phase lag تاخیر فاز
non delay بدون تاخیر
postponement تاخیر اندازی
lags تاخیر کردن
postpones به تاخیر انداختن
tardiness تاخیر ورود
postponed به تاخیر انداختن
postpone به تاخیر انداختن
postponing به تاخیر انداختن
delay time زمان تاخیر
ignition delay تاخیر اختراق
external delay تاخیر خارجی
lagged تاخیر زمانی
lingers تاخیر کردن
lagged تاخیر کردن
postponements تاخیر اندازی
dallies تاخیر کردن
dallied تاخیر کردن
lag تاخیر کردن
dallying تاخیر کردن
linger تاخیر کردن
lingered تاخیر کردن
lingering تاخیر کردن
lag تاخیر زمانی
hold off <idiom> تاخیر کردن
retard تاخیر کردن
delay circuit مدار تاخیر
dally تاخیر کردن
retards تاخیر کردن
demurrage جریمه تاخیر
valve lag تاخیر سوپاپ
retarding تاخیر کردن
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
late payment damages خسارت تاخیر تادیه
delay en route تاخیر در حین راه
delay به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
acoustic delay line خط تاخیر دهنده صوتی
delay equalizer برابر کننده تاخیر
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
arming delay تاخیر در مسلح شدن
demurrage تاخیر کردن نگاهداشتن
delays به تاخیر افتادن تاخیرکردن
hang-up <idiom> تاخیر دربعضی از کارها
option of delayed payment of the price خیار تاخیر ثمن
delaying به تاخیر افتادن تاخیرکردن
demurrage خسارت تاخیر تخلیه کشتی
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
throw back باعث تاخیر شدن رجعت
magnetic delay تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
delayed a.v.c. نافم خودکار صدا با تاخیر
demur استثنا قائل شدن تاخیر
demurring استثنا قائل شدن تاخیر
demurred استثنا قائل شدن تاخیر
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
demurs استثنا قائل شدن تاخیر
put off تاخیر کردن طفره رفتن
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
His departure has been postponed for two days. حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
deferred maintenance قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
slow whistle تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
coding delay تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late? آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
demurrage جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
delayed offside تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
hysteresis تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
acoustic تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
instantaneous readout سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
lay up دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
delayed opening سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
fulfillment انجام
effectuation انجام
consummation انجام
sequels انجام
sequel انجام
end all انجام
terminuse ad quem انجام
performance انجام
performances انجام
accomplishment انجام
implementation انجام
implements انجام
achievement انجام
compietion انجام
execution انجام
achievements انجام
fulfilment انجام
implement انجام
commissions انجام
implemented انجام
implementation انجام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com