Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
seek delay
تاخیر پیگردی
Other Matches
tracking
پیگردی
seed
پیگردی کردن
tracking symbol
نماد پیگردی
tracks
پیگردی کردن
tracked
پیگردی کردن
seek time
زمان پیگردی
track
پیگردی کردن
seeds
پیگردی کردن
seeks
طلب کردن پیگردی کردن
seeking
طلب کردن پیگردی کردن
track ball
گوی پیگردی گوی شیار
seek
طلب کردن پیگردی کردن
delays
تاخیر
deferment
تاخیر
delay line
خط تاخیر
demurral
تاخیر
permutations
تاخیر
permutation
تاخیر
dilatoriness
تاخیر
artificial delay line
خط تاخیر
latency
تاخیر
lead lag relation
تاخیر
dilation
تاخیر
mora
تاخیر
cunctation
تاخیر
delay
تاخیر
lagged
تاخیر
stator
تاخیر کن
lags
تاخیر
subsequence
تاخیر
retardation
تاخیر
supersedure
تاخیر
delaying
تاخیر
lag
تاخیر
delay circuit
مدار تاخیر
tardiness
تاخیر ورود
delay time
زمان تاخیر
lag angle
زاویه تاخیر
demurrage
جریمه تاخیر
average latency
تاخیر متوسط
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
external delay
تاخیر خارجی
non delay
بدون تاخیر
slow down
تاخیر کردن
rotational delay
تاخیر چرخشی
retardment
درنگ تاخیر
put over
تاخیر کردن
retarder
تاخیر کننده
phase lag
تاخیر فاز
postponer
تاخیر انداز
retardation coil
پیچک تاخیر
non delay
ماسوره بی تاخیر
magnetic lag
تاخیر مغناطیسی
propagation delay
تاخیر انتشار
hold off
<idiom>
تاخیر کردن
valve lag
تاخیر سوپاپ
ignition delay
تاخیر اختراق
ignition lag
تاخیر احتراق
inductive retardation
تاخیر القایی
lag coefficient
ضریب تاخیر
lag of phase
تاخیر فاز
lingerer
تاخیر کننده
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی
propagation delay
تاخیر پخش
angle of lag
زاویه تاخیر
tarried
تاخیر کردن
tardiest
دارای تاخیر
tardier
دارای تاخیر
postponements
تاخیر اندازی
dallied
تاخیر کردن
lags
تاخیر زمانی
dallies
تاخیر کردن
lags
تاخیر کردن
dally
تاخیر کردن
dallying
تاخیر کردن
retard
تاخیر کردن
retarding
تاخیر کردن
retards
تاخیر کردن
postponement
تاخیر اندازی
postponing
به تاخیر انداختن
postpones
به تاخیر انداختن
tarries
تاخیر کردن
tarry
تاخیر کردن
tarrying
تاخیر کردن
hindrance
سبب تاخیر
hindrances
سبب تاخیر
delay
به تاخیر انداختن
tardy
دارای تاخیر
delaying
به تاخیر انداختن
delays
به تاخیر انداختن
stick
الصاق تاخیر
postpone
به تاخیر انداختن
postponed
به تاخیر انداختن
linger
تاخیر کردن
time lags
زمان تاخیر
lagged
تاخیر کردن
lagged
تاخیر زمانی
lag
تاخیر زمانی
time lag
تاخیر زمانی
time lag
زمان تاخیر
lag
تاخیر کردن
delayed
به تاخیر افتاده
lingers
تاخیر کردن
lingering
تاخیر کردن
time lags
تاخیر زمانی
lingered
تاخیر کردن
delays
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
acoustic delay line
خط تاخیر دهنده صوتی
delaying
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
delay en route
تاخیر در حین راه
option of delayed payment of the price
خیار تاخیر ثمن
hang-up
<idiom>
تاخیر دربعضی از کارها
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
demurrage
تاخیر کردن نگاهداشتن
delay equalizer
برابر کننده تاخیر
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
delay en route
تاخیر درحین حرکت در مسیر
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
throw back
باعث تاخیر شدن رجعت
demurs
استثنا قائل شدن تاخیر
slippage
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
delayed a.v.c.
نافم خودکار صدا با تاخیر
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
summaries
انجام شده بدون تاخیر
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
demur
استثنا قائل شدن تاخیر
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
demurred
استثنا قائل شدن تاخیر
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
demurring
استثنا قائل شدن تاخیر
summary
انجام شده بدون تاخیر
His departure has been postponed for two days.
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
stick around
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
deferred maintenance
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
Is the train from Leeds late?
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
coding delay
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
demurrage
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
acoustic
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
hysteresis
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
lay up
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
delayed opening
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com