Dictiornary-Farsi | تاریخ تکمیل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
completion date	تاریخ تکمیل


Other Matches

backdated	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedate	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque	چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
martyrology	تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
dates	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory	ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology	تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory	تاریخ ماقبل تاریخ
entelechy	تکمیل
fulfillment	تکمیل
supplementation	تکمیل
completing	تکمیل
fulfilment	تکمیل
completion	تکمیل
consummation	تکمیل
complete	تکمیل
compietion	تکمیل
complementarity	تکمیل
completes	تکمیل
completed	تکمیل
actualise [British]	تکمیل کردن
perfected	تکمیل کردن
actualize	تکمیل کردن
carry ineffect	تکمیل کردن
supplement	تکمیل کردن
perfecting	تکمیل کردن
perfects	تکمیل کردن
put inpractice	تکمیل کردن
carry out	تکمیل کردن
put into effect	تکمیل کردن
implement	تکمیل کردن
put ineffect	تکمیل کردن
supplemented	تکمیل کردن
augment	تکمیل کردن
augmented	تکمیل کردن
augmenting	تکمیل کردن
finish	تکمیل کردن
finishes	تکمیل کردن
replete	تکمیل انباشته
fullest	تمام تکمیل
fulfils	تکمیل کردن
fulfills	تکمیل کردن
supplementing	تکمیل کردن
supplements	تکمیل کردن
augments	تکمیل کردن
fulfil	تکمیل کردن
fulfilled	تکمیل کردن
fulfilling	تکمیل کردن
full	تمام تکمیل
roundest	تکمیل کردن
finishing	عملیات تکمیل
back up	تکمیل کردن
back-up	تکمیل کردن
to post up	تکمیل کردن
make up	تکمیل کردن
to top off	تکمیل کردن
full load	فرفیت تکمیل
to eke out	تکمیل کردن
in progress of completion	در دست تکمیل
supplied	تکمیل کردن
supply	تکمیل کردن
supplying	تکمیل کردن
complete	تکمیل کردن
completed	تکمیل کردن
completes	تکمیل کردن
completing	تکمیل کردن
processor	تکمیل کننده
fulfill	تکمیل کردن
aucmented	تکمیل شده
round	تکمیل کردن
make something happen	تکمیل کردن
fill out	تکمیل کردن
perfect	تکمیل کردن
carry into effect	تکمیل کردن
fill up	تکمیل کردن
expletory	جایگیر تکمیل کننده
sentence completion test	ازمون تکمیل جمله
complementary	تکمیل کننده یکدیگر
to fill up	گرفتن تکمیل کردن
expletives	جایگیر تکمیل کننده
expletive	جایگیر تکمیل کننده
supplementing	تکمیل کننده اضافی
filler point	نقطه تکمیل ذخایر
supplements	تکمیل کننده اضافی
consolidation of position	تکمیل ارایش مواضع
supplement	تکمیل کننده اضافی
picture completion test	ازمون تکمیل تصویر
supplemented	تکمیل کننده اضافی
number completion test	ازمون تکمیل اعداد
autocomplete	تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
perfects	کاملا رسیده تکمیل کردن
supplying	تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfecting	کاملا رسیده تکمیل کردن
mature	واجب الادا تکمیل کردن
matures	واجب الادا تکمیل کردن
supply	تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied	تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfected	کاملا رسیده تکمیل کردن
pavilion roof	شیروانی چهار کله تکمیل
frank drawing completion test	ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplementing	تکمیل کردن ضمیمه شدن به
filler point	نقطه تکمیل ذخیره انبار
consummative	تکمیل کننده انجام دهنده
supplemented	تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplement	تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfect	کاملا رسیده تکمیل کردن
healy picture completion test	ازمون تکمیل تصاویر هیلی
vapoware	نرم افزار در حال تکمیل
concrete finishing machine	دستگاه عملیات تکمیل بتن
consolidating station	ایستگاه تکمیل کننده بار
to fill out	تکمیل کردن توسعه دادن
supplements	تکمیل کردن ضمیمه شدن به
design development	آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheat	تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated	تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats	تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement	جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer	یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
era	تاریخ
date	تاریخ
no date	بی تاریخ
histories	تاریخ
with effect from	از تاریخ ...
history	تاریخ
coetaneous	هم تاریخ
coeval	هم تاریخ
dates	تاریخ
eras	تاریخ
date [appointment]	تاریخ
dateless	بی تاریخ
appointed days	تاریخ ها
appointment	تاریخ
as from	از تاریخ ,
undated	بی تاریخ
appointed day	تاریخ
appointments	تاریخ ها
dates [appointments]	تاریخ ها
as of	از تاریخ
postdates	تاریخ ماقبل
due date	تاریخ سررسید
expiry date	تاریخ انقضاء
effective date	تاریخ اجرا
economic history	تاریخ اقتصادی
postdated	تاریخ ماقبل
postdate	تاریخ ماقبل
dated	تاریخ دار
due date	تاریخ تادیه
datable	تاریخ گذاردنی
expiration date	تاریخ انقضا
postdating	تاریخ ماقبل
delivery date	تاریخ تحویل
dates	نخل تاریخ
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
termination date	تاریخ پایان
julain date	تاریخ ژولین
system date	تاریخ سیستم
literary history	تاریخ ادبیات
maturity date	تاریخ سررسید
stale cheque	چک تاریخ گذشته
modern history	تاریخ معاصر
natural historian	تاریخ نویس
the date was not specified	تاریخ ان معلوم
in chronological order	به ترتیب تاریخ
value date	تاریخ ارزش
date	نخل تاریخ
Ancient history	تاریخ باستان
historicity	تاریخ گرایی
chronological	به ترتیب تاریخ
dateline	تاریخ گذاری
prehistory	پیش تاریخ
backdating date	پیش تاریخ
basic date	تاریخ ترفیع
chronogram	ماده تاریخ
closing date	تاریخ انقضاء
historians	تاریخ گزار
historians	تاریخ نویس
historian	تاریخ گزار
historian	تاریخ نویس
maintenance history	تاریخ تعمیرات
epoch	مبدا تاریخ
epochs	مبدا تاریخ
natural history	تاریخ طبیعی
shelf life	تاریخ مصرف
acceptance date	تاریخ قبولی
out of date	از تاریخ گذشته
prehistory	ماقبل تاریخ
date of birth	تاریخ تولد
date of maturity	تاریخ سررسید
date in issuing	تاریخ صدور
date of issuance	تاریخ صدور
date of acquisition	تاریخ خریداری
date of maturity	تاریخ انقضاء
dateable	تاریخ گذاردنی
date of shipment	تاریخ حمل