Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
date of acquisition
تاریخ خریداری
Other Matches
dear bought
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
purchase
خریداری
buying
خریداری
purchased
خریداری
acquistion
خریداری
purchases
خریداری
purchase
خریداری کردن
redemption
خریداری و ازادسازی
purchases
خریداری کردن
boughten
خریداری شده
purchased
خریداری کردن
purchasable
قابل خریداری
irredeemable
غیرقابل خریداری
purchased
خرید خریداری کردن
purchase
خرید خریداری کردن
purchases
خرید خریداری کردن
affordable
قابل تهیه و خریداری
achate
اشیاء خریداری شده
irredeemable
غیر قابل خریداری
bought
خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone .
با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
qualifying shares
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond
سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
cost of goods purchased
قیمت تمام شده کالای خریداری شده
oem
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
history
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
histories
تاریخ
dateless
بی تاریخ
appointed day
تاریخ
appointment
تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
appointments
تاریخ ها
no date
بی تاریخ
as from
از تاریخ ,
appointed days
تاریخ ها
undated
بی تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
date
تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
dates
تاریخ
coeval
هم تاریخ
as of
از تاریخ
eras
تاریخ
era
تاریخ
expiration date
تاریخ انقضا
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
economic history
تاریخ اقتصادی
effective date
تاریخ اجرا
julain date
تاریخ ژولین
due date
تاریخ تادیه
due date
تاریخ سررسید
dateline
تاریخ گذاری
system date
تاریخ سیستم
historicity
تاریخ گرایی
date of shipment
تاریخ حمل
in chronological order
به ترتیب تاریخ
date of maturity
تاریخ انقضاء
delivery date
تاریخ تحویل
expiry date
تاریخ انقضاء
literary history
تاریخ ادبیات
maintenance history
تاریخ تعمیرات
maturity date
تاریخ سررسید
modern history
تاریخ معاصر
natural historian
تاریخ نویس
stale cheque
چک تاریخ گذشته
termination date
تاریخ پایان
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
value date
تاریخ ارزش
date of birth
تاریخ تولد
prehistory
ماقبل تاریخ
Ancient history
تاریخ باستان
out of date
از تاریخ گذشته
postdated
تاریخ ماقبل
basic date
تاریخ ترفیع
postdate
تاریخ ماقبل
dated
تاریخ دار
epoch
مبدا تاریخ
chronogram
ماده تاریخ
dates
نخل تاریخ
closing date
تاریخ انقضاء
completion date
تاریخ تکمیل
postdates
تاریخ ماقبل
backdating date
پیش تاریخ
postdating
تاریخ ماقبل
historians
تاریخ گزار
historians
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
historian
تاریخ نویس
prehistory
پیش تاریخ
epochs
مبدا تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
shelf life
تاریخ مصرف
acceptance date
تاریخ قبولی
creation date
تاریخ افرینش
date of issuance
تاریخ صدور
date in issuing
تاریخ صدور
datable
تاریخ گذاردنی
current date
تاریخ جاری
date of maturity
تاریخ سررسید
creation date
تاریخ ایجاد
date
نخل تاریخ
dateable
تاریخ گذاردنی
chronological
به ترتیب تاریخ
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
dateline
محل تاریخ گذاری
eras
اغاز تاریخ عصر
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
era
اغاز تاریخ عصر
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
value date
تاریخ اجرا والور
up to now
تا کنون تا این تاریخ
historian
تاریخ دان مورخ
date time group
گروه تاریخ و زمان
dateable
قابل تعیین تاریخ
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
post date
پیش تاریخ کردن
back dated
پیش تاریخ شده
letter of even date
نامه همین تاریخ
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
even
دارای همان تاریخ
cryptodate
کلید تاریخ رمز
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
historians
تاریخ دان مورخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
azoic
دوران ماقبل تاریخ
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
historically
بشکل تاریخ دراوردن
post date
تاریخ اینده گذاشتن
completion date
تاریخ انجام کار
morphology
تاریخ تحولات لغوی
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
of even date
دارای همان تاریخ
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
dates
تاریخ روز و ماه و سال
date
تاریخ روز و ماه و سال
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com