Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
historian
تاریخ دان مورخ
historians
تاریخ دان مورخ
Search result with all words
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
Other Matches
dated
مورخ
historiographer
مورخ
chronicler
مورخ
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
undated
بی تاریخ
no date
بی تاریخ
as of
از تاریخ
as from
از تاریخ ,
dateless
بی تاریخ
era
تاریخ
eras
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
date
[appointment]
تاریخ
date
تاریخ
appointment
تاریخ
appointed day
تاریخ
history
تاریخ
histories
تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
appointed days
تاریخ ها
coeval
هم تاریخ
dates
تاریخ
appointments
تاریخ ها
dates
[appointments]
تاریخ ها
date of maturity
تاریخ سررسید
date of shipment
تاریخ حمل
date of acquisition
تاریخ خریداری
completion date
تاریخ تکمیل
creation date
تاریخ افرینش
current date
تاریخ جاری
datable
تاریخ گذاردنی
dateable
تاریخ گذاردنی
closing date
تاریخ انقضاء
date of birth
تاریخ تولد
chronogram
ماده تاریخ
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
date of maturity
تاریخ انقضاء
stale cheque
چک تاریخ گذشته
historicity
تاریخ گرایی
in chronological order
به ترتیب تاریخ
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
natural historian
تاریخ نویس
maintenance history
تاریخ تعمیرات
julain date
تاریخ ژولین
modern history
تاریخ معاصر
literary history
تاریخ ادبیات
expiry date
تاریخ انقضاء
expiration date
تاریخ انقضا
system date
تاریخ سیستم
dateline
تاریخ گذاری
delivery date
تاریخ تحویل
value date
تاریخ ارزش
due date
تاریخ سررسید
due date
تاریخ تادیه
economic history
تاریخ اقتصادی
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
effective date
تاریخ اجرا
termination date
تاریخ پایان
maturity date
تاریخ سررسید
out of date
از تاریخ گذشته
postdates
تاریخ ماقبل
postdated
تاریخ ماقبل
prehistory
پیش تاریخ
epoch
مبدا تاریخ
epochs
مبدا تاریخ
postdating
تاریخ ماقبل
historian
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
historians
تاریخ نویس
historians
تاریخ گزار
natural history
تاریخ طبیعی
postdate
تاریخ ماقبل
backdating date
پیش تاریخ
Ancient history
تاریخ باستان
chronological
به ترتیب تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
date
نخل تاریخ
acceptance date
تاریخ قبولی
prehistory
ماقبل تاریخ
shelf life
تاریخ مصرف
dated
تاریخ دار
dates
نخل تاریخ
creation date
تاریخ ایجاد
post date
پیش تاریخ کردن
post date
تاریخ اینده گذاشتن
of even date
دارای همان تاریخ
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
morphology
تاریخ تحولات لغوی
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
up to now
تا کنون تا این تاریخ
value date
تاریخ اجرا والور
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
azoic
دوران ماقبل تاریخ
dateline
محل تاریخ گذاری
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
dateable
قابل تعیین تاریخ
date time group
گروه تاریخ و زمان
era
اغاز تاریخ عصر
eras
اغاز تاریخ عصر
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
completion date
تاریخ انجام کار
landmark
نقطه تحول تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
back dated
پیش تاریخ شده
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
cryptodate
کلید تاریخ رمز
letter of even date
نامه همین تاریخ
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
historically
بشکل تاریخ دراوردن
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
even
دارای همان تاریخ
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
date
تاریخ روز و ماه و سال
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
dates
تاریخ روز و ماه و سال
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
prehistorian
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
hagiography
شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
generations
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com