Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
Search result with all words
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
post date
تاریخ اینده گذاشتن
Other Matches
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
histories
تاریخ
undated
بی تاریخ
date
تاریخ
eras
تاریخ
era
تاریخ
coeval
هم تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
history
تاریخ
no date
بی تاریخ
appointments
تاریخ ها
with effect from
از تاریخ ...
appointed days
تاریخ ها
date
[appointment]
تاریخ
appointment
تاریخ
appointed day
تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
as from
از تاریخ ,
as of
از تاریخ
dates
تاریخ
dateless
بی تاریخ
economic history
تاریخ اقتصادی
prehistory
ماقبل تاریخ
julain date
تاریخ ژولین
expiry date
تاریخ انقضاء
expiration date
تاریخ انقضا
epoch
مبدا تاریخ
effective date
تاریخ اجرا
historicity
تاریخ گرایی
in chronological order
به ترتیب تاریخ
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
literary history
تاریخ ادبیات
postdates
تاریخ ماقبل
date
نخل تاریخ
postdated
تاریخ ماقبل
postdate
تاریخ ماقبل
dates
نخل تاریخ
value date
تاریخ ارزش
dated
تاریخ دار
postdating
تاریخ ماقبل
date of birth
تاریخ تولد
maintenance history
تاریخ تعمیرات
modern history
تاریخ معاصر
natural historian
تاریخ نویس
stale cheque
چک تاریخ گذشته
system date
تاریخ سیستم
termination date
تاریخ پایان
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
maturity date
تاریخ سررسید
epochs
مبدا تاریخ
historians
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
historian
تاریخ نویس
closing date
تاریخ انقضاء
completion date
تاریخ تکمیل
chronological
به ترتیب تاریخ
creation date
تاریخ افرینش
creation date
تاریخ ایجاد
historians
تاریخ گزار
chronogram
ماده تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
Ancient history
تاریخ باستان
prehistory
پیش تاریخ
due date
تاریخ تادیه
shelf life
تاریخ مصرف
acceptance date
تاریخ قبولی
backdating date
پیش تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
out of date
از تاریخ گذشته
current date
تاریخ جاری
datable
تاریخ گذاردنی
dateline
تاریخ گذاری
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
date of maturity
تاریخ سررسید
date of acquisition
تاریخ خریداری
date of maturity
تاریخ انقضاء
delivery date
تاریخ تحویل
date of shipment
تاریخ حمل
dateable
تاریخ گذاردنی
due date
تاریخ سررسید
up to now
تا کنون تا این تاریخ
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
date time group
گروه تاریخ و زمان
azoic
دوران ماقبل تاریخ
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
value date
تاریخ اجرا والور
even
دارای همان تاریخ
dateline
محل تاریخ گذاری
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
landmark
نقطه تحول تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
back dated
پیش تاریخ شده
completion date
تاریخ انجام کار
letter of even date
نامه همین تاریخ
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
post date
پیش تاریخ کردن
cryptodate
کلید تاریخ رمز
of even date
دارای همان تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
dateable
قابل تعیین تاریخ
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
historically
بشکل تاریخ دراوردن
eras
اغاز تاریخ عصر
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
historians
تاریخ دان مورخ
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
historian
تاریخ دان مورخ
era
اغاز تاریخ عصر
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
morphology
تاریخ تحولات لغوی
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
chronological
دارای تسلسل تاریخ
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
historic
معروف مبنی بر تاریخ
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
date
تاریخ روز و ماه و سال
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
dates
تاریخ روز و ماه و سال
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
hagiography
شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
prehistorian
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
generations
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
generation
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com