Dictiornary-Farsi | تاریخ نویس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
historian	تاریخ نویس
historians	تاریخ نویس
natural historian	تاریخ نویس


Search result with all words

historify	مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
Other Matches

backdate	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology	تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque	چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedated	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
date	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology	تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory	ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
addersser or or	نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming	تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
version	نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions	نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
protohistory	تاریخ ماقبل تاریخ
dateless	بی تاریخ
histories	تاریخ
coeval	هم تاریخ
eras	تاریخ
era	تاریخ
history	تاریخ
dates	تاریخ
date	تاریخ
appointments	تاریخ ها
no date	بی تاریخ
undated	بی تاریخ
with effect from	از تاریخ ...
as from	از تاریخ ,
as of	از تاریخ
appointed day	تاریخ
appointment	تاریخ
date [appointment]	تاریخ
appointed days	تاریخ ها
dates [appointments]	تاریخ ها
coetaneous	هم تاریخ
due date	تاریخ سررسید
expiry date	تاریخ انقضاء
postdated	تاریخ ماقبل
dateline	تاریخ گذاری
due date	تاریخ تادیه
delivery date	تاریخ تحویل
dated	تاریخ دار
postdates	تاریخ ماقبل
postdating	تاریخ ماقبل
effective date	تاریخ اجرا
economic history	تاریخ اقتصادی
prehistory	ماقبل تاریخ
stale cheque	چک تاریخ گذشته
creation date	تاریخ افرینش
expiration date	تاریخ انقضا
postdate	تاریخ ماقبل
current date	تاریخ جاری
prehistory	پیش تاریخ
epoch	مبدا تاریخ
epochs	مبدا تاریخ
natural history	تاریخ طبیعی
creation date	تاریخ ایجاد
shelf life	تاریخ مصرف
acceptance date	تاریخ قبولی
completion date	تاریخ تکمیل
closing date	تاریخ انقضاء
chronogram	ماده تاریخ
value date	تاریخ ارزش
basic date	تاریخ ترفیع
system date	تاریخ سیستم
datable	تاریخ گذاردنی
historian	تاریخ گزار
historians	تاریخ گزار
out of date	از تاریخ گذشته
date of birth	تاریخ تولد
date of shipment	تاریخ حمل
backdating date	پیش تاریخ
date of maturity	تاریخ انقضاء
date of maturity	تاریخ سررسید
date of acquisition	تاریخ خریداری
date of issuance	تاریخ صدور
date in issuing	تاریخ صدور
dateable	تاریخ گذاردنی
the date was not specified	تاریخ ان معلوم
termination date	تاریخ پایان
modern history	تاریخ معاصر
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
julain date	تاریخ ژولین
maturity date	تاریخ سررسید
date	نخل تاریخ
chronological	به ترتیب تاریخ
literary history	تاریخ ادبیات
dates	نخل تاریخ
Ancient history	تاریخ باستان
historicity	تاریخ گرایی
in chronological order	به ترتیب تاریخ
maintenance history	تاریخ تعمیرات
chirographer	خط نویس
What is todays date ?	تاریخ امروز چیست ؟
Date and place of departure.	تاریخ ؟ محل حرکت
An Out line of European history .	کلیات تاریخ اروپ؟
historian	تاریخ دان مورخ
historians	تاریخ دان مورخ
era	اغاز تاریخ عصر
letter of even date	نامه همین تاریخ
eras	اغاز تاریخ عصر
Death keeps no calendar. <proverb>	مرگ تاریخ ندارد.
date of change of acountability	تاریخ تسویه حساب
datable	قابل تعیین تاریخ
morphology	تاریخ تحولات لغوی
completion date	تاریخ انجام کار
historic	معروف مبنی بر تاریخ
chronological	دارای تسلسل تاریخ
chronologically	به ترتیب زمان یا تاریخ
of even date	دارای همان تاریخ
the christian era	مبدا تاریخ میلادی
value date	تاریخ اجرا والور
up to now	تا کنون تا این تاریخ
hagiologist	نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
misdate	تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history	تاریخ قرون وسطی
dateable	قابل تعیین تاریخ
azoic	دوران ماقبل تاریخ
cryptodate	کلید تاریخ رمز
prehistoric times	ازمنه ماقبل تاریخ
post date	پیش تاریخ کردن
post date	تاریخ اینده گذاشتن
landmark	نقطه تحول تاریخ
landmarks	نقطه تحول تاریخ
back dated	پیش تاریخ شده
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
Antiquity	جهان باستانی [تاریخ]
the Classical World [the Ancient World]	جهان باستانی [تاریخ]
economic interpretation of history	تفسیر اقتصادی تاریخ
even	دارای همان تاریخ
The prehistoric creatures .	موجودات ماقبل تاریخ
from the date on wards	از این تاریخ به بعد
to go down in history	در تاریخ ثبت شدن
historically	بشکل تاریخ دراوردن
historical determinism	اعتقاد به جبر تاریخ
expiry date of the credit	تاریخ انقضای اعتبار
dateline	محل تاریخ گذاری
date time group	گروه تاریخ و زمان
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
emblematist	مثل نویس
scholiast	حاشیه نویس
mythographer	اسطوره نویس
elegist	مرثیه نویس
elegiast	قصیده نویس
conveyancer	قباله نویس
paragrapher	عبارت نویس
elegiast	مرثیه نویس
epistoler	نامه نویس
copyreader	سرمقاله نویس
chronicler	وقایع نویس
tabulating machine	جدول نویس
endorseer	فهر نویس
endorser	فهر نویس
orthographer	درست نویس
fictionist	داستان نویس
foul copy	چرک نویس
rough or foul copy	چرک نویس
fictionist	افسانه نویس
tabulator	جدول نویس
paper stainer	کتاب نویس
calligrapher	خوش نویس
epistler	رساله نویس
endorser	پشت نویس
calligraphist	خوش نویس
fabler	افسانه نویس
rewriter	دوباره نویس
phonographer	صدا نویس
scrabbler	مسوده نویس
stenograph	تند نویس
dialogist	مکالمه نویس
letter writer	کاغذ نویس
letter writer	نامه نویس
head liner	سرصفحه نویس
lapicide	سنگ نویس
inker	مرکب نویس
idyllist	قصیده نویس
deponent	گواهی نویس
prosaist	نثر نویس
story teller	افسانه نویس
prosateur	نثر نویس
odist	قصیده نویس
fabulist	افسانه نویس
songwriter	سرود نویس
sign writer	لوحه نویس
gazetteer	مجله نویس
gazetteer	روزنامه نویس
sign writer	تابلو نویس
geneologist	شجره نویس
gnomical	کوتاه لب نویس
magniloquent	قلنبه نویس
magazinist	مقاله نویس
proverbialist	مثل نویس
cryptographer	رمز نویس
magazinist	مجله نویس
magazin	مجله نویس
proforma	پیش نویس
dramaturge	درام نویس