English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
julain date تاریخ ژولین
Other Matches
julain date تقویم ژولین
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
coeval هم تاریخ
undated بی تاریخ
coetaneous هم تاریخ
dateless بی تاریخ
with effect from از تاریخ ...
eras تاریخ
as from از تاریخ ,
era تاریخ
dates تاریخ
as of از تاریخ
no date بی تاریخ
appointment تاریخ
date [appointment] تاریخ
appointed days تاریخ ها
appointments تاریخ ها
histories تاریخ
history تاریخ
appointed day تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
date تاریخ
current date تاریخ جاری
in chronological order به ترتیب تاریخ
intellectual history تاریخ اندیشه ها
expiry date تاریخ انقضاء
historicity تاریخ گرایی
expiration date تاریخ انقضا
dateable تاریخ گذاردنی
date in issuing تاریخ صدور
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
date of maturity تاریخ انقضاء
date of shipment تاریخ حمل
dateline تاریخ گذاری
delivery date تاریخ تحویل
due date تاریخ سررسید
due date تاریخ تادیه
economic history تاریخ اقتصادی
effective date تاریخ اجرا
datable تاریخ گذاردنی
literary history تاریخ ادبیات
prehistory ماقبل تاریخ
maintenance history تاریخ تعمیرات
maturity date تاریخ سررسید
modern history تاریخ معاصر
natural historian تاریخ نویس
stale cheque چک تاریخ گذشته
system date تاریخ سیستم
termination date تاریخ پایان
the date was not specified تاریخ ان معلوم
value date تاریخ ارزش
date of birth تاریخ تولد
Ancient history تاریخ باستان
epochs مبدا تاریخ
date نخل تاریخ
historian تاریخ نویس
dates نخل تاریخ
backdating date پیش تاریخ
dated تاریخ دار
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
postdates تاریخ ماقبل
acceptance date تاریخ قبولی
postdating تاریخ ماقبل
natural history تاریخ طبیعی
prehistory پیش تاریخ
historian تاریخ گزار
epoch مبدا تاریخ
historians تاریخ نویس
basic date تاریخ ترفیع
out of date از تاریخ گذشته
creation date تاریخ افرینش
completion date تاریخ تکمیل
creation date تاریخ ایجاد
historians تاریخ گزار
chronogram ماده تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
shelf life تاریخ مصرف
closing date تاریخ انقضاء
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
morphology تاریخ تحولات لغوی
era اغاز تاریخ عصر
misdate تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history تاریخ قرون وسطی
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
the christian era مبدا تاریخ میلادی
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
value date تاریخ اجرا والور
eras اغاز تاریخ عصر
up to now تا کنون تا این تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
post date تاریخ اینده گذاشتن
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
of even date دارای همان تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
historians تاریخ دان مورخ
letter of even date نامه همین تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
back dated پیش تاریخ شده
historically بشکل تاریخ دراوردن
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
dateline محل تاریخ گذاری
historic معروف مبنی بر تاریخ
date time group گروه تاریخ و زمان
chronological دارای تسلسل تاریخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
landmark نقطه تحول تاریخ
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
completion date تاریخ انجام کار
dateable قابل تعیین تاریخ
datable قابل تعیین تاریخ
azoic دوران ماقبل تاریخ
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
landmarks نقطه تحول تاریخ
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
from the date on wards از این تاریخ به بعد
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
even دارای همان تاریخ
historian تاریخ دان مورخ
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
cryptodate کلید تاریخ رمز
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
dates تاریخ روز و ماه و سال
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
date تاریخ روز و ماه و سال
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
data break تاریخ تعویض کلید رمز
mammoths فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
assyriologist متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
mammoth فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
to dungeon somebody به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to cast [throw] somebody into the dungeon به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
historify مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
assyriology مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
prehistorian مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
chronological order ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com