English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
datable تاریخ گذاردنی
dateable تاریخ گذاردنی
Other Matches
denominable نام گذاردنی
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
with effect from از تاریخ ...
undated بی تاریخ
date تاریخ
dateless بی تاریخ
no date بی تاریخ
eras تاریخ
as from از تاریخ ,
appointed day تاریخ
era تاریخ
as of از تاریخ
coetaneous هم تاریخ
coeval هم تاریخ
histories تاریخ
appointment تاریخ
date [appointment] تاریخ
appointed days تاریخ ها
appointments تاریخ ها
history تاریخ
dates تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
in chronological order به ترتیب تاریخ
expiration date تاریخ انقضا
expiry date تاریخ انقضاء
historicity تاریخ گرایی
effective date تاریخ اجرا
date in issuing تاریخ صدور
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
date of maturity تاریخ انقضاء
date of shipment تاریخ حمل
dateline تاریخ گذاری
delivery date تاریخ تحویل
due date تاریخ سررسید
due date تاریخ تادیه
economic history تاریخ اقتصادی
current date تاریخ جاری
intellectual history تاریخ اندیشه ها
julain date تاریخ ژولین
prehistory ماقبل تاریخ
literary history تاریخ ادبیات
maintenance history تاریخ تعمیرات
maturity date تاریخ سررسید
modern history تاریخ معاصر
natural historian تاریخ نویس
stale cheque چک تاریخ گذشته
system date تاریخ سیستم
termination date تاریخ پایان
the date was not specified تاریخ ان معلوم
value date تاریخ ارزش
date of birth تاریخ تولد
Ancient history تاریخ باستان
historian تاریخ نویس
dates نخل تاریخ
backdating date پیش تاریخ
dated تاریخ دار
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
acceptance date تاریخ قبولی
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
natural history تاریخ طبیعی
epochs مبدا تاریخ
epoch مبدا تاریخ
prehistory پیش تاریخ
out of date از تاریخ گذشته
historians تاریخ گزار
historians تاریخ نویس
historian تاریخ گزار
basic date تاریخ ترفیع
creation date تاریخ ایجاد
completion date تاریخ تکمیل
chronogram ماده تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
closing date تاریخ انقضاء
creation date تاریخ افرینش
shelf life تاریخ مصرف
date نخل تاریخ
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
post date تاریخ اینده گذاشتن
of even date دارای همان تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
morphology تاریخ تحولات لغوی
misdate تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history تاریخ قرون وسطی
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
historian تاریخ دان مورخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
value date تاریخ اجرا والور
cryptodate کلید تاریخ رمز
up to now تا کنون تا این تاریخ
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
historians تاریخ دان مورخ
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
datable قابل تعیین تاریخ
era اغاز تاریخ عصر
historically بشکل تاریخ دراوردن
eras اغاز تاریخ عصر
even دارای همان تاریخ
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
from the date on wards از این تاریخ به بعد
chronological دارای تسلسل تاریخ
the christian era مبدا تاریخ میلادی
historic معروف مبنی بر تاریخ
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
azoic دوران ماقبل تاریخ
date time group گروه تاریخ و زمان
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
dateable قابل تعیین تاریخ
letter of even date نامه همین تاریخ
completion date تاریخ انجام کار
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
back dated پیش تاریخ شده
landmark نقطه تحول تاریخ
landmarks نقطه تحول تاریخ
dateline محل تاریخ گذاری
date تاریخ روز و ماه و سال
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
dates تاریخ روز و ماه و سال
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
data break تاریخ تعویض کلید رمز
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
historify مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriologist متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to cast [throw] somebody into the dungeon به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
to dungeon somebody به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriology مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
mammoth فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoths فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
chronological order ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
prehistorian مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com