Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
Other Matches
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
post date
تاریخ اینده گذاشتن
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
dateless
بی تاریخ
history
تاریخ
histories
تاریخ
era
تاریخ
dates
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
undated
بی تاریخ
date
تاریخ
no date
بی تاریخ
eras
تاریخ
as of
از تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
appointments
تاریخ ها
appointed day
تاریخ
appointment
تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
as from
از تاریخ ,
appointed days
تاریخ ها
coeval
هم تاریخ
historians
تاریخ گزار
date of birth
تاریخ تولد
julain date
تاریخ ژولین
maturity date
تاریخ سررسید
epochs
مبدا تاریخ
value date
تاریخ ارزش
expiry date
تاریخ انقضاء
epoch
مبدا تاریخ
maintenance history
تاریخ تعمیرات
literary history
تاریخ ادبیات
postdated
تاریخ ماقبل
postdates
تاریخ ماقبل
expiration date
تاریخ انقضا
dates
نخل تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
prehistory
پیش تاریخ
historicity
تاریخ گرایی
due date
تاریخ سررسید
postdating
تاریخ ماقبل
delivery date
تاریخ تحویل
dateline
تاریخ گذاری
in chronological order
به ترتیب تاریخ
date
نخل تاریخ
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
economic history
تاریخ اقتصادی
due date
تاریخ تادیه
effective date
تاریخ اجرا
historian
تاریخ گزار
acceptance date
تاریخ قبولی
completion date
تاریخ تکمیل
shelf life
تاریخ مصرف
creation date
تاریخ افرینش
creation date
تاریخ ایجاد
prehistory
ماقبل تاریخ
out of date
از تاریخ گذشته
stale cheque
چک تاریخ گذشته
backdating date
پیش تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
chronogram
ماده تاریخ
closing date
تاریخ انقضاء
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
termination date
تاریخ پایان
Ancient history
تاریخ باستان
dated
تاریخ دار
system date
تاریخ سیستم
modern history
تاریخ معاصر
natural historian
تاریخ نویس
historians
تاریخ نویس
date of maturity
تاریخ انقضاء
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
historian
تاریخ نویس
dateable
تاریخ گذاردنی
chronological
به ترتیب تاریخ
date of maturity
تاریخ سررسید
postdate
تاریخ ماقبل
date of shipment
تاریخ حمل
current date
تاریخ جاری
datable
تاریخ گذاردنی
date of acquisition
تاریخ خریداری
date time group
گروه تاریخ و زمان
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
back dated
پیش تاریخ شده
dateline
محل تاریخ گذاری
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
cryptodate
کلید تاریخ رمز
even
دارای همان تاریخ
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
datable
قابل تعیین تاریخ
dateable
قابل تعیین تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
up to now
تا کنون تا این تاریخ
historically
بشکل تاریخ دراوردن
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
value date
تاریخ اجرا والور
historian
تاریخ دان مورخ
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
historians
تاریخ دان مورخ
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
letter of even date
نامه همین تاریخ
eras
اغاز تاریخ عصر
of even date
دارای همان تاریخ
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
morphology
تاریخ تحولات لغوی
azoic
دوران ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
post date
پیش تاریخ کردن
era
اغاز تاریخ عصر
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
completion date
تاریخ انجام کار
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
dates
تاریخ روز و ماه و سال
date
تاریخ روز و ماه و سال
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
hagiography
شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
prehistorian
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
supplementing
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
generations
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com