English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
mare تاریکی دریا
mares تاریکی دریا
Other Matches
benighted گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
darkness تاریکی
duskiness تاریکی
darkling در تاریکی
dusk تاریکی شب
gloom تاریکی
nights تاریکی
night تاریکی
the opaque تاریکی
obscuration تاریکی
nigritude تاریکی
dusk تاریکی
murkiness تاریکی
sombreness تاریکی
umbrage تاریکی
owl light تاریکی
scotopia بینایی در تاریکی
scotopic adaptation انطباق با تاریکی
dark adaptation تطبیق با تاریکی
opaqueness تاریکی تیرگی
dimness تاری تاریکی
achluophobia تاریکی هراسی
dark adaptation انطباق با تاریکی
midnight دل شب تاریکی عمیق
nyctophobia تاریکی هراسی
grope در تاریکی پی چیزی گشتن
dark adaptation عادت کردن به تاریکی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
tenebrific تاریکی اور فلمانی
smoke screen موجب تاریکی وابهام
groping در تاریکی پی چیزی گشتن
groped در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes در تاریکی پی چیزی گشتن
darkle در تاریکی پنهان شدن
onyx تاریکی پایین قرنیه
I bumped into the table in the dark. تو تاریکی خوردم به میز
gloom تاریکی افسرده کننده
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
flood رو د دریا
sea bed کف دریا
mere دریا
merest دریا
channeled دریا
main دریا
on the sea دریا
flooded رو د دریا
saltwater اب دریا
floods رو د دریا
seabed کف دریا
asea در دریا
at sea در دریا
benthos ته دریا
acajou دریا
bree دریا
cuttle bone کف دریا
cuttlebone کف دریا
sea foam کف دریا
sea froth کف دریا
sepiolite کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
overboard در دریا
high water line خط مد دریا
holm دریا
lough اب دریا
meerscham کف دریا
meerschaum کف دریا
asea به دریا
ocean foam کف آب دریا
channels دریا
the deep دریا
sea دریا
the blue دریا
seas دریا
high tides مد دریا
channel دریا
ground کف دریا
channeling دریا
channelled دریا
waterscape اب دریا
sea foam کف آب دریا
the wave دریا
high water مد دریا
high tide مد دریا
spume کف آب دریا
beach foam کف آب دریا
the waves of the sea امواج دریا
datum level سطح اب دریا
davy jones جنی دریا
heave of the sea زورخیزاب دریا
holding ground گیرایی کف دریا
the waves of the sea خیزابهای دریا
upcountry دور از دریا
transmarine فرا دریا
two star دریا دار
dead in the water متوقف در دریا
bay salt نمک دریا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
by sea ازراه دریا
by water از راه دریا
chlorinity غلظت اب دریا
risk دل به دریا زدن
adventure دل به دریا زدن
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
seahorses اسب دریا
seahorse اسب دریا
sea cock شیر دریا
seaway دریا راه
seabirds مرغ دریا
seabird مرغ دریا
deep-sea ژرف دریا
waterscape منظره اب دریا
sea purse گرداب دریا
seacoast دریا کنار
seacraft دریا نوردی
seafolk دریا نوردان
seagirt محاط دریا
sea born زاده دریا
sea board کناره دریا
sea bed بستر دریا
seagoer دریا نورد
sea anchor لنگر دریا
seacoast ساحل دریا
seaborne دریا برد
sea girt دریا بست
sea shore کرانه دریا
sea sickness دریا گرفتگی
sea duty خدمت دریا
sea state حالت دریا
sea coast ساحل دریا
sea coast کرانه دریا
sea state وضعیت دریا
sea water damage خسارت اب دریا
shipman دریا نورد
seagoing دریا پیما
naval aviation هوا دریا
thalassophobia دریا هراسی
the lid of a kettle دریا سر کتلی
marooner دریا زن غارتگر
marine transgression پیشروی دریا
man overboard ادم به دریا
maldemer ناخوشی دریا
mal de mer ناخوشی دریا
the sea was lulled دریا ساکت شد
shipper دریا نورد
ocean bound رهشپار دریا
seapuss گرداب دریا
sailer دریا نورد
poseidon خدای دریا
pelagic ساکن دریا
seagoing دریا نورد
out bound رهسپار دریا
seaward بسوی دریا
seaworthy اماده دریا
on shore winds دریا باد
oversea انطرف دریا
seaport بندرساحلی دریا
ranges حدودجذر و مد دریا
high tide حداکثر مد دریا
waterside کنار دریا
shore کنار دریا
shore ساحل دریا
shores ساحل دریا
seaboards کرانه دریا
seaboard کرانه دریا
sands شن کرانه دریا
sand شن کرانه دریا
seascapes دورنمای دریا
seabed بستر دریا
seascape دورنمای دریا
high tides حداکثر مد دریا
strands کنار دریا
seaport دریا بندر
seaports بندرساحلی دریا
seastrand دریا کنار
strand کنار دریا
coasts کنار دریا
seaports دریا بندر
seaside دریا کنار
surface-to-air دریا به هوا
range حدودجذر و مد دریا
coast کنار دریا
sailors دریا نورد
sailor دریا نورد
ranged حدودجذر و مد دریا
briny مثل اب دریا
sea going باب دریا
sea breeze نسیم دریا
low water پس رفت اب دریا
foreshores کنار دریا
sea level سطح دریا
sea breezes نسیم دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com