Dictiornary-Farsi | تاریک وتیره تاریکی اور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 166 (2 milliseconds)

English	Persian
tenebrous	تاریک وتیره تاریکی اور


Other Matches

tenebrific	تاریک وتیره
benighted	گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
obscuration	تاریکی
murkiness	تاریکی
darkness	تاریکی
sombreness	تاریکی
umbrage	تاریکی
nigritude	تاریکی
darkling	در تاریکی
owl light	تاریکی
nights	تاریکی
dusk	تاریکی شب
gloom	تاریکی
duskiness	تاریکی
the opaque	تاریکی
night	تاریکی
dusk	تاریکی
dimness	تاری تاریکی
midnight	دل شب تاریکی عمیق
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
dark adaptation	انطباق با تاریکی
achluophobia	تاریکی هراسی
nyctophobia	تاریکی هراسی
opaqueness	تاریکی تیرگی
mares	تاریکی دریا
mare	تاریکی دریا
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
scotopia	بینایی در تاریکی
onyx	تاریکی پایین قرنیه
gropes	در تاریکی پی چیزی گشتن
groping	در تاریکی پی چیزی گشتن
gloom	تاریکی افسرده کننده
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی
groped	در تاریکی پی چیزی گشتن
grope	در تاریکی پی چیزی گشتن
tenebrific	تاریکی اور فلمانی
smoke screen	موجب تاریکی وابهام
darkle	در تاریکی پنهان شدن
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
his sight could p darkness	بینایی وی تاریکی رامی شکافت
dark	تاریک
dims	تاریک
darker	تاریک
ambiguous	تاریک
stygian	تاریک
caliginous	تاریک
lackluster	تاریک
nighted	تاریک
murk	تاریک
subfuscous	تاریک
pitch dark	تاریک
nubilous	تاریک
darkest	تاریک
aphotic	تاریک
dim	تاریک
dimmed	تاریک
gloomy	تاریک
gloomiest	تاریک
gloomier	تاریک
dusky	تاریک
darkening	تاریک شدن
darkish	نسبتا تاریک
obtenebrate	تاریک کردن
darkening	تاریک کردن
dark current	جریان تاریک
darkener	تاریک کننده
duskily	تاریک وار
dark lines	خطوط تاریک
darkens	تاریک کردن
duskish	اندکی تاریک
darkens	تاریک شدن
electrode dark current	جریان تاریک
darkle	تیره تاریک
darken	تاریک شدن
overshadowing	تاریک کردن
dimmed	: کم نور تاریک
overshadows	تاریک کردن
dims	: کم نور تاریک
umbra	نقطه تاریک
to grow dark	تاریک شدن
tenebrous	تاریک کننده
tenebrific	تاریک کننده
blind	تاریک ناپیدا
blinded	تاریک ناپیدا
somber	تاریک غم انگیز
blinds	تاریک ناپیدا
gloom	تاریک کردن
overshadow	تاریک کردن
overshadowed	تاریک کردن
dim	: کم نور تاریک
camera obscura	تاریک خانه
cimmerian	فلمانی تاریک
oubliette	حبس تاریک
cat eyed	تاریک بین
black holes	زندان تاریک
obscurantism	تاریک اندیشی
benighted	شب زده تاریک
dusk	تاریک وروشن
darkrooms	تاریک خانه
darkroom	تاریک خانه
black hole	زندان تاریک
alley way	کوچه تاریک
twilit	تاریک وروشن
sombre	تاریک غم انگیز
dusk	تاریک نمودن
darken	تاریک کردن
twilight	تاریک روشن
twilight	تاریک و روشن
dimmer	تاریک تیره کردن
dim	تاریک تیره کردن
sombrely	بطور تاریک یا افسرده
the narrow house	خانه تنگ و تاریک
astronomical twilight	تاریک وروشن نجومی
aphotic stratum	طبقه تاریک اقیانوس
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
dims	تاریک تیره کردن
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
dimmest	تاریک تیره کردن
dimmed	تاریک تیره کردن
pitchy	قیرگون سیاه و تاریک
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
aphotic zone	طبقه تاریک اقیانوس
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
aphotic zone	لایه تاریک اقیانوس
aston dark space	فضای تاریک استن
nautical twilight	تاریک و روشن دریایی
murkilly	بطور تاریک یا تیره
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
gloaming	غروب تاریک و روشن
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
obfuscate	مبهم و تاریک کردن
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
anode dark space	فضای تاریک اند
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
aphotic stratum	لایه تاریک اقیانوس
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
darken ship	تاریک کردن ناو
obfuscation	مبهم و تاریک کردن
Twilight . In the dusk of the evening .	گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
becloud	با ابر پوشاندن تاریک کردن
camera obscura	اطاقک تاریک جعبه عکاسی
ink	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dusk	تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
inks	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
The darkest hour is that before the down. <proverb>	تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth	بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
obscures	تیره کردن تاریک کردن
obscure	تیره کردن تاریک کردن
dim	تاریک شدن میرا شدن
obscurer	تیره کردن تاریک کردن
obscurest	تیره کردن تاریک کردن
obscuring	تیره کردن تاریک کردن
dims	تاریک شدن میرا شدن
dark	تیره کردن تاریک کردن
darker	تیره کردن تاریک کردن
dimmed	تاریک شدن میرا شدن
obscured	تیره کردن تاریک کردن
darkest	تیره کردن تاریک کردن