Dictiornary-Farsi | تازگیها خیلی شیر شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (3 milliseconds)

English	Persian
He has become very bold lately.	تازگیها خیلی شیر شده


Search result with all words

You have became cocky lately.	تازگیها خیلی دم درآوردی ( جسور وپروشدی )
To talk impudently.	تازگیها خیلی زبان درآوردی ( پرروشدی )
Other Matches

Have you been there recently (lately)	تازگیها آنجا رفته ای ؟
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
highly	خیلی
damn	خیلی
ten	خیلی
dammit	خیلی
for long	خیلی
many	خیلی
far and away	خیلی
not a few	خیلی ها
dumpiness	خیلی
very little	خیلی کم
villainous	خیلی بد
very	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
to a large extent	خیلی
routh	خیلی
copious	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
precisian	خیلی دقیق
pluperfect	خیلی عالی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
far	زیاد خیلی
overstrung	خیلی حساس
as good as	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
at most	خیلی باشد
oodles	خیلی زیاد
lots	خیلی زیاد
pianissmo	خیلی نرم
raff	خیلی زیاد
pixilated	خیلی حساس
precise	خیلی دقیق
pitch black	خیلی سیاه
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
primely	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
pitch-black	خیلی سیاه
too tough	خیلی سفت
jolly	بذله گو خیلی
confidential	خیلی محرمانه
extreme	خیلی زیاد
piping hot	خیلی داغ
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
corking	خیلی زیبا
many persons	خیلی اشخاص
iam in bad	خیلی محتاجم
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
much was said	خیلی حرفهازده شد
many people	خیلی اشخاص
immensurable	خیلی قدیم
it is very easily done	خیلی به اسانی
level best	خیلی عالی
level best	خیلی خوب
lily white	خیلی سفید
lower most	خیلی پست تر
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
many people	خیلی از مردم
in no time	خیلی زود
He is a loose card .	خیلی ول است
much worse	خیلی بدتر
hand in glove	خیلی نزدیک
of vital importance	خیلی ضروری
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
bone dry	خیلی خشک
oftentimes	خیلی اوقات
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
by leaps and bounds	خیلی تند
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
number one	خیلی خوب
giantess	زن خیلی قدبلند
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
dead slow	خیلی اهسته
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
whopping	خیلی بزرگ
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
fortissimo	خیلی بلند
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
stentorian	خیلی بلند
decrepit	خیلی پیر
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
span new	خیلی تازه
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
ultraconservative	خیلی محتاط
subminiature	خیلی کوچک
extras	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extra	بسیار خیلی
frequently	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
thank you very much	خیلی متشکرم
wells	خیلی خوب
well	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
swith	خیلی عظیم
high	خیلی بزرگ
exceeding	خیلی زیاد
toploftiness	خیلی متکبر
infinitely	خیلی زیاد
superrabundant	خیلی زیاد
seldom	خیلی کم ندرتا
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
often	خیلی اوقات
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
raucous	خیلی نامرتب
skinless	خیلی حساس
niftier	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
ritzy	خیلی شیک
once in the blue moon	خیلی بندرت
niftiest	خیلی خوب
whackings	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
rotundily	چاقی خیلی
nifty	خیلی خوب
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
precipitating	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
wicked <adj.>	خیلی خوب
Many thanks!	خیلی ممنون!
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
very light	خیلی سبک
precipitate	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
faraway	خیلی دور
His manners are free and easy.	خیلی خودمانی است
He is loaded.	خیلی خر پول است
very high	ارتفاع خیلی بالا
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
She is extremly restive.	خیلی بی تابی می کند
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
very short	برد خیلی کوتاه
very short	شعاع عمل خیلی کم
very many book	کتابهای خیلی زیاد
very long	برد خیلی زیاد
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
ultra	خیلی متعصب مافوق
ultramodern	خیلی جدید متجدد
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
they make much noise	خیلی صدا می کنند
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
I greatly appreciate it. [ I am very greatful]	خیلی قدردانی می کنم.
not too expensive	خیلی گران نباشد.
It is too expensive.	خیلی گران است.
It's too small	آن خیلی کوچک است.
Thank you very much indeed.	واقعا خیلی ممنون.
far cry from <idiom>	[خیلی فرق داره با]
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن