Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
active installation	تاسیسات فعال
Other Matches
noncontiguous facility	تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
air landing facility	تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
caretaker status	وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active	هدف فعال خط مشی فعال
installation	تاسیسات
plants	تاسیسات
services	تاسیسات
installations	تاسیسات
facilities	تاسیسات
maintenance	تاسیسات
facility	تاسیسات
plant	تاسیسات
physical security	حفافت تاسیسات
training facilities	تاسیسات اموزشی
physical security	تامین تاسیسات
port installations	تاسیسات بندری
air facility	تاسیسات هوایی
radar installation	تاسیسات رادار
sintering plant	تاسیسات زینتر
renewal	نوسازی تاسیسات
treatment facility	تاسیسات بهداری
sports facility	تاسیسات ورزشی
telecommunication installation	تاسیسات ارتباطات
three phase installation	تاسیسات سه فاز
fiscal station	تاسیسات سریال
treatment facility	تاسیسات پزشکی
naval establishment	تاسیسات دریایی
shore stablishment	تاسیسات ساحلی
lighting plant	تاسیسات روشنایی
renewals	نوسازی تاسیسات
hospital benefit	تاسیسات بیمارستانی
critical facility	تاسیسات حساس
heating installation	تاسیسات حرارتی
cooling plant	تاسیسات سردکننده
crane installation	تاسیسات بالابر
border installations	تاسیسات مرزی
air inst alations	تاسیسات هوایی
confinement facility	تاسیسات زندان
built in engine	موتور تاسیسات
blast furnace plant	تاسیسات کوره بلند
gurantee period	دوره نگهداری تاسیسات
class ii installation	تاسیسات اماد طبقه 2
high head plant	تاسیسات فشار قوی
class i installation	تاسیسات اماد طبقه 1
maintenance	نگهداری از تاسیسات یاساختمان
nuclear power plant	تاسیسات انرژی هستهای
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
ancillary facilities	تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
power installation	تاسیسات جریان قوی
public works	تاسیسات عام المنفعه
low voltage plant	تاسیسات فشار ضعیف
air conditioning plant	تاسیسات تهویه مطبوع
agglomerating plant	واحد یا تاسیسات زینتر
power plants	تاسیسات جریان قوی
power generating plant	تاسیسات تولید نیرو
inhouse work	کارهای داخلی تاسیسات
power plant	تاسیسات جریان قوی
inactive installation	تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
physical	فیزیکی مربوط به تاسیسات
low voltage installation	تاسیسات فشار ضعیف
granulating plant	تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
roll up	جمع اوری کردن تاسیسات
continous tinning line	تاسیسات قلع کاری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
dressing plant	تاسیسات تهیه سنگ معدن
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
open hearth plant	تاسیسات کوره زیمنس مارتین
cryptofacility	تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
air inst alations	تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
inactive beds	میزان تاسیسات بلااستفاده پزشکی یا بیمارستانی
low voltage system	شبکه ی فشار ضعیف تاسیسات فشارضعیف
sewerage requipment	تاسیسات شبکه جمع اوری فاضلاب
air facility	تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
capital budget	بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
utility	تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
impluse voltage testing plant	ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
wharfage	استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
target array	نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
check	دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks	دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checked	دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
active cell	سل فعال
light footed	فعال
light foot	فعال
operational	فعال
efective	فعال
smacking	فعال
go-ahead	فعال
strenuous	فعال
upping	فعال
upped	فعال
up	فعال
sthenic	فعال
astir	فعال
smacker	فعال
energetic	فعال
snell	فعال
commissioned <adj.>	فعال
active	فعال
mysticism	در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
active element	عنصر فعال
active area	ناحیه فعال
active centers	مراکز فعال
active avoidance	اجتناب فعال
active device	دستگاه فعال
active balance	مانده فعال
active carbon	کربن فعال
active cell	سلول فعال
active lines	خطهای فعال
active center	مرکز فعال
active analysis	تحلیل فعال
active file	پرونده فعال
active sonar	ردیاب فعال
enthalpy	حرارت فعال
active installation	قسمت فعال
active sonar	سونار فعال
active mine	مین فعال
active program	برنامه فعال
active site	محل فعال
cycle stock	موجودی فعال
active index	شاخص فعال
active index	ایندکس فعال
adrenergic	فعال شونده
actuator	فعال کننده
actual output	بازداده فعال
active vocabulary	واژگان فعال
active therapy	درمان فعال
active stock	موجودی فعال
active file	فایل فعال
active hydrogen	هیدروژن فعال
active site	موضع فعال
active aircraft	هواپیمای فعال
activate	فعال کردن
whip up <idiom>	فعال کردن
come alive <idiom>	فعال ماندن
trig	فعال سرحال
spirituous	فعال سرزنده
spiritous	فعال زنده
kinetic energy	نیروی فعال
passive	غیر فعال
activate	فعال کردن
activate	فعال کردن
activated	فعال کردن
active force	نیروی فعال
activates	فعال کردن
activating	فعال کردن
active	فعال کنشی
inactive	غیر فعال
semiactive	نیمه فعال
optically active	فعال نوری
operating personnel	پرسنل فعال
activation barrier	سد فعال سازی
actinic rays	اشعه فعال
activation	فعال کردن
hot money	پول فعال
activation	فعال سازی
activator	فعال ساز
out of action	غیر فعال
passives	غیر فعال
active absorption	جذب فعال
active window	پنجره فعال
acting	فعال کاری
deactivates	غیر فعال کردن
disabled <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
commissioning the ship	فعال کردن کشتی
blocked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
reactive power	توان غیر فعال
activated cathode	کاتد فعال شده
idle money	پول غیر فعال
pragmatics	فعال واقع بین
surfactants	مواد فعال در سطح
euchromatin	بخش فعال کروماتین
passive sonar	ردیاب غیر فعال
passive element	یکان غیر فعال
surface active agents	مواد فعال در سطح
overactive	فوق العاده فعال
reactive current	جریان غیر فعال
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
inactivate	غیر فعال کردن
locked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
deactivated	غیر فعال کردن
activated diffusion	پخش فعال شده
activated sludge	لجن فعال شده
activating effect of functional group	گروه فعال ساز
activation energy	انرژی فعال سازی
reactivated	دوباره فعال کردن
active fiscal policy	سیاست مالی فعال
activated charcoal	کربن فعال شده
active labor force	نیروی کار فعال
activated complex	کمپلکس فعال شده
activated charcoal	ذغال فعال شده
activities	فعال یا مشغول بودن
activity	فعال یا مشغول بودن
absorbo cel	سلولوز فعال شده
reactivating	دوباره فعال کردن
activated carbon	کربن فعال شده
activated carbon	ذغال فعال شده
reactivate	دوباره فعال کردن
active sonar	رادار دریایی فعال
reactivates	دوباره فعال کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com