English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (8 milliseconds)
English Persian
theaters تالار سخنرانی
theatre تالار سخنرانی
theatres تالار سخنرانی
auditoria تالار سخنرانی
auditorium تالار سخنرانی
auditoriums تالار سخنرانی
theater تالار سخنرانی
Other Matches
salle تالار
amphitheater تالار
halls تالار
saloon تالار
salon تالار
salons تالار
saloons تالار
tolbooth تالار
chambers تالار
hall تالار
chamber تالار
tollbooth تالار
arenas تالار سرپوشیده
arena تالار سرپوشیده
cage تالار سرپوشیده
hallway تالار ورودی
cages تالار سرپوشیده
hallways تالار ورودی
auditorium تالار کنفرانس
hall-house تالار باز
concourse تالار مرکزی
common rooms تالار دانشجویان
common room تالار دانشجویان
bowling alleys تالار بولینگ
bowling alley تالار بولینگ
auditoriums تالار کنفرانس
auditoria تالار کنفرانس
field house تالار سرپوشیده بزرگ
naves تالار مرکزی صحن
indoor polo چوگان در تالار سرپوشیده
town halls تالار انجمن شهر
nave تالار مرکزی صحن
town halls تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall تالار انجمن شهر
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
cyzicene hall [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
lectured سخنرانی
lecturing سخنرانی
conference سخنرانی
lectures سخنرانی
oration سخنرانی
to hear any ones speech سخنرانی
conferences سخنرانی
speaking سخنرانی
orations سخنرانی
prelection سخنرانی
lecture سخنرانی
boxla مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
box lacrosse مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
lobby سخنرانی کردن
lobbied سخنرانی کردن
orate سخنرانی کردن
pep talks سخنرانی انگیزگر
pep talk سخنرانی انگیزگر
notes یادداشت سخنرانی
speaks سخنرانی کردن
speak سخنرانی کردن
record یادداشت سخنرانی
lecture method روش سخنرانی
oratorical وابسته به سخنرانی
lobbies سخنرانی کردن
oratory شیوه سخنرانی
inaugural سخنرانی افتتاحی
conference call دعوت به سخنرانی
make a speech سخنرانی کردن
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
lobbies سخنرانی وتبلیغات کردن
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
lobby سخنرانی وتبلیغات کردن
voice صدای سخنرانی انسان
voicing صدای سخنرانی انسان
voices صدای سخنرانی انسان
proem مقدمه سخنرانی شروع
lyceum سالن سخنرانی عمومی
forensic قانونی مربوط به سخنرانی
speech قوه ناطقه سخنرانی
lobbied سخنرانی وتبلیغات کردن
speeches قوه ناطقه سخنرانی
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
philippic سخنرانی تند وانتقادی
lectures سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing سخنرانی کردن خطابه گفتن
oratorically ادیبانه از روی ایین سخنرانی
prelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
praelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecture سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stenotype دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
tribune سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
teach-in جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-ins جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
His speech was in the nature of an apology. ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
to lobby against [for] somebody سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
soliloquies گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
hold forth مطرح کردن سخنرانی کردن
homilies سخنرانی کردن موعظه کردن
discourse سخنرانی کردن ادا کردن
discourses سخنرانی کردن ادا کردن
speechify نطاقی کردن سخنرانی کردن
homily سخنرانی کردن موعظه کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com