Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (2 milliseconds)
English
Persian
cover
تامین
coverings
تامین
covers
تامین
safety
تامین
securing
تامین
hedging
تامین
security
تامین
securement
تامین
Other Matches
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
water supplies
تامین اب
water supply
تامین اب
safety limit
حد تامین
signal security
تامین مخابراتی
insuring
تامین کردن
insures
تامین کردن
ensuring
تامین کردن
ensures
تامین کردن
ensured
تامین کردن
ensure
تامین کردن
safety factor
عامل تامین
safety diagram
دیاگرام تامین
procurement
تامین اماد
safety factor
ضریب تامین
safety stakes
دستکهای تامین
quia timet
حکم تامین
provisioning
تامین ذخیره
preservation of evidence
تامین دلیل
physical security
تامین تاسیسات
local security
تامین محلی
fulfill
تامین کردن
appropriation reimbur sement
تامین اعتبار
area security
تامین منطقه
buffer stock
تامین ذخیره
chemical security
تامین شیمیایی
collective security
تامین اجتماعی
committment
تامین اعتبار
communication security
تامین مخابراتی
electronic security
تامین الکترونیکی
security
تامین مصونیت
social security
تامین اجتماعی
insecurity
عدم تامین
funding
تامین وجه
internal security
تامین داخلی
factor of safety
عامل تامین
buffer zone
منطقه تامین
buffer zones
منطقه تامین
financier
تامین اعتبارکننده
financiers
تامین اعتبارکننده
give security for
تامین کردن
cryptosecurity
تامین رمز
secures
درامان تامین
troop safety
تامین عده ها
supplying
تامین کردن
transmission security
تامین مخابره
cover
تامین کردن
transmission security
تامین ارسال
supply
تامین کردن
protection
تامین نامه
guarantees
تامین کردن
guaranteed
تامین کردن
secures
تامین کردن
secure
تامین شده
secure
تامین کردن
secure
درامان تامین
guarantee
تامین کردن
secures
تامین شده
coverings
تامین کردن
take care of
تامین کردن
the rule of law
تامین قضایی
supplied
تامین کردن
the rule of law
تامین قانونی
supply port
درگاه تامین
covers
تامین کردن
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
victual
خواربار تامین کردن
water supply to navigation
تامین اب کانال کشتیرانی
tucker
تامین غذا کردن
elevation of security
زیاد کردن تامین
elegit
حکم تامین مدعی به
continuing appropriation
مداومت تامین اعتبار
secure
مطمئن تامین کردن
ups
تامین برق بی وقفه
secure
تامین کردن هدف
bombline
خط تامین پرتاب بمب
emanitions security
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
communication security
برقراری تامین مخابراتی
area security
تامین منطقه عملیات
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
deficit financing
تامین کسر بودجه
angle of safety
زاویه تامین گلوله
collective security
تامین دسته جمعی
finance company
شرکت تامین مالی
to ensure something
تامین کردن
[چیزی]
supply company
شرکت تامین کننده
rear area security
تامین منطقه عقب
social security program
برنامه تامین اجتماعی
safety card
کارت تامین اتشبار
transmission security
تامین ارسال پیام
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
safety officer
افسر تامین یکان
security for cost
تامین هزینه دادرسی
security for costs
تامین هزینه دعوی
self protection
برقراری تامین از خود
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
social security act
قانون تامین اجتماعی
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
social security system
نظام تامین اجتماعی
safety
برقرار کردن تامین
power supply
تامین کننده برق
make up a deficit
تامین کردن کسری
guarantee
تامین تضمین کردن
levy a sum on a person's property
تامین خواسته کردن
continuing appropriation
تامین اعتبار پیوسته
secures
تامین کردن هدف
financing
تامین هزینه پولی
finances
تامین هزینه پولی
financed
تامین هزینه پولی
pacification
تامین ثبات داخلی
secures
مطمئن تامین کردن
guaranteed
تامین تضمین کردن
finance
تامین هزینه پولی
guarantees
تامین تضمین کردن
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
environmental security
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
social security contributions
پرداختی بابت تامین اجتماعی
stability operations
عملیات تامین ثبات داخلی
social security tax
مالیات سیستم تامین اجتماعی
report generator
برای تامین گزارش کامل
garnisher
تامین کننده خواسته یامدعابه
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
quia timet
قرار تامین دستور موقت
replevy
بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
safety card
کارت تامین جنگ افزار
user supplied
تامین شده توسط کاربر
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
to safeguard
[against]
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
troop program
برنامه تامین عدههای نظامی
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
provide
میسر ساختن تامین کردن
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
supply
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
provides
میسر ساختن تامین کردن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
supplying
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
services
1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
safeguarded
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards
تامین کردن امن نگهداشتن
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
safeguard
قفل حفافتی یا تامین دار
supplied
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
safeguard
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding
تامین کردن امن نگهداشتن
deficit financing
تامین مالی از راه کسر بودجه
privacy
جداسازی مبادله پیام برای تامین
pre empt
از پیش برای خود تامین کردن
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
podded
دارای زندگی اسوده یا تامین شده
supplying
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply
تامین چیزی که مورد نیاز است .
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
supplied
تامین چیزی که مورد نیاز است .
America Online
بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
microsoft
ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
to be insured under the social security scheme
[system]
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security payroll tax
مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
ways and means
طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
short covering
خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
to have social security coverage
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
beef cattle
گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
redundancies
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
redundancy
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
to secure a debtby a mortagage
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
presentation manager
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
financed demand
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
powered
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
secondary
سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
logic seeking
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
PID
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
adaptive channel allocation
تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
retrieval
سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
MediaServer
سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
normalises
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com