Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
Other Matches
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
indemnify
غرامت بیمه زیان
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
to have social security coverage
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme
[system]
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
distress
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
accomodation line
قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
reassurance
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies
بیمه نامه ورقه بیمه
reassurances
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
damages
خسارات
loss
خسارات
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
damage assessment
تعیین خسارات
inflicts
واردکردن خسارات
damage criteria
میزان خسارات
inflicting
واردکردن خسارات
swingeing damages
خسارات زیاد
liable for damages
مسئول خسارات
unliquidated damages
خسارات معنوی
inflict
واردکردن خسارات
particular average
خسارات جزئی
damage control
کنترل خسارات
inflicted
واردکردن خسارات
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
free of general average
معاف از خسارات عمومی
damage control book
راهنمای کنترل خسارات
damage control
کنترل کردن خسارات
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
with particular average
مشمول خسارات خاص
damage control bills
دستورالعمل کنترل خسارات
novus actus intervenieus
قطع سلسله علیت در خسارات
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
unliquidated damages
خسارات غیرقابل براورد به پول
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
inflict
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
The losses run into hundreds of thousands.
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
inflicted
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
barratry
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
lesion
زیان
lesions
زیان
injures
زیان
hurtfulness
زیان
ravage
زیان
injuring
زیان
ill-
زیان
hurts
زیان
noxiousness
زیان
disadvantage
زیان
disadvantages
زیان
ills
زیان
ill
زیان
maleficium
زیان
detriment
زیان
hurt
زیان
loss
زیان
hurting
زیان
detrime
زیان
injure
زیان
ravaged
زیان
drawbacks
زیان
evil
زیان
forfeiture
زیان
total losses
زیان کل
hazarded
زیان
drawback
زیان
hazards
زیان
hazarding
زیان
hazard
زیان
disservice
زیان
evils
زیان
prejudices
زیان
forfeiting
زیان
scathe
زیان
damage
زیان
forfeited
زیان
wash out
زیان
ravaging
زیان
forfeits
زیان
prejudice
زیان
ravages
زیان
forfeit
زیان
phytobentos
ته- زیان
derogatory to
زیان رساننده
capital loss
زیان سرمایه
disserviceable
زیان اور
dead loss
زیان ناخالص
nocuous
زیان اور
risked
احتمال زیان
break even
بی سود و زیان
nobbeing
زیان اور
lost
زیان دیده
gain or loss
سود یا زیان
suffering
ابتلاء زیان
sufferings
ابتلاء زیان
risks
احتمال زیان
risking
احتمال زیان
risk
احتمال زیان
noisome
زیان بخش
loses
زیان کردن
actual loss
زیان واقعی
actual total loss
کل زیان وارده
suffers
زیان دیدن
suffered
زیان دیدن
suffer
زیان دیدن
harms
زیان ضرر
harming
زیان ضرر
harmed
زیان ضرر
harm
زیان ضرر
forfeiture
زیان ضرر
slaughter
به زیان فروختن
hazardous
زیان اور
lose
زیان کردن
slaughters
به زیان فروختن
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
pernicious
زیان اور
disadvantageous
زیان اور
deleterious
زیان اور
slaughtered
به زیان فروختن
consequential loss
زیان تبعی
harmfulness
زیان رسانی
no known loss
زیان نامعلوم
partial loss
زیان جزئی
to suffer a loss
زیان دیدن
malignancy
زیان اوری
evil
زیان اور
evils
زیان اور
to do harm
زیان رسانیدن
perfect loss
زیان مطلق
profit and loss
سود و زیان
loss and gain
زیان و سود
nocent
زیان رسان
offense,etc
تهاجم زیان
operating loss
زیان عملیاتی
windfall loss
زیان اتفاقی
detrimental
زیان بخش
maleficent
زیان اور
malefic
زیان اور
willful misconduct
زیان عمدی
vagrantbenthos
ته زیان جنبا
to sustain a loss
زیان دیدن
perfect loss
زیان خاص
perfect loss
زیان خالص
detrimental
زیان اور
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
suffring
ابتلا زیان
suffer loss
زیان دیدن
sessile benthos
کف زیان برجا
sessile benthos
ته زیان برجا
smart money
پاداش زیان
incommodity
زیان ناراحتی
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
suicidal
زیان اور
perniciousness
زیان اوری
to incur a loss
زیان دیدن
perniciously
بطور زیان اور
perniciously
چنانکه زیان اورد
indemnities
جبران زیان بخشودگی
bad
مضر زیان اور
pestilently
بطور زیان اور
indemnity
جبران زیان بخشودگی
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
profit and loss account
حساب سود و زیان
break even
بی سود و زیان شدن
ills
زیان اور ببدی
to do somebody harm
به کسی زیان رسانیدن
inimically
بطور زیان اور
destructive competition
رقابت زیان اور
diseconomies
عوامل زیان اور
risked
احتمال زیان و ضرر
risked
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
risking
احتمال زیان یاخطر
risks
احتمال زیان و ضرر
peril
بیم زیان مسئولیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com