Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
Other Matches
depositor	صاحب سپرده سپرده گذار
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
deposits	: سپرده
depositary	سپرده
trust fund	سپرده
guarantees	سپرده
guaranteed	سپرده
fiduciary	سپرده
guarantee	سپرده
deposit	: سپرده
deposits	سپرده
deposit	سپرده
quasi deposit	شبه سپرده
trust fund	وجوه سپرده
guaranteed	وثیقه سپرده
guarantees	وثیقه سپرده
recognizance	سپرده التزامی
money on deposit	پول سپرده
deposit accounts	حساب سپرده
fiduciary	امانتی سپرده
fixed term deposit	سپرده ثابت
foreign deposit	سپرده خارجی
guarantee fund	سپرده تضمینی
idle deposit	سپرده راکد
depositery	نگهدارنده سپرده
idle deposit	سپرده بلااستفاده
deposit ratio	نسبت سپرده
legal deposit	سپرده قانونی
demand deposit	سپرده دیداری
deposit account	حساب سپرده
guarantee	وثیقه سپرده
demand deposit	سپرده جاری
trust fund	سپرده امانی
appropriation refund	بازپرداخت سپرده
appropriation title	عنوان سپرده
bank deposit	سپرده بانکی
money on d.	پول سپرده
certificate of deposit	گواهی سپرده
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
deposit slip	اعلامیه پرداخت سپرده
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
depositery	محل نگهداری سپرده
open allotment	حساب سپرده باز
banking deposit account	حساب سپرده بانکی
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
depositary for a fund	سپرده برای یک صندوق
Money entrusted to my care .	پولی که با مانت نزد من سپرده شد
deposit multiplier	ضریب بهم فزاینده سپرده
loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
demand deposit	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
pass book	برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
inspectorates	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
escrow	موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
safety	تامین
water supply	تامین اب
hedging	تامین
water supplies	تامین اب
security	تامین
securing	تامین
covers	تامین
coverings	تامین
cover	تامین
securement	تامین
safety limit	حد تامین
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
collective security	تامین اجتماعی
social security	تامین اجتماعی
transmission security	تامین ارسال
the rule of law	تامین قضایی
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
transmission security	تامین مخابره
troop safety	تامین عده ها
security	تامین مصونیت
the rule of law	تامین قانونی
take care of	تامین کردن
area security	تامین منطقه
physical security	تامین تاسیسات
cryptosecurity	تامین رمز
local security	تامین محلی
electronic security	تامین الکترونیکی
internal security	تامین داخلی
give security for	تامین کردن
fulfill	تامین کردن
safety diagram	دیاگرام تامین
communication security	تامین مخابراتی
committment	تامین اعتبار
preservation of evidence	تامین دلیل
supply port	درگاه تامین
signal security	تامین مخابراتی
safety stakes	دستکهای تامین
buffer stock	تامین ذخیره
safety factor	عامل تامین
safety factor	ضریب تامین
chemical security	تامین شیمیایی
quia timet	حکم تامین
provisioning	تامین ذخیره
factor of safety	عامل تامین
financiers	تامین اعتبارکننده
supplied	تامین کردن
insures	تامین کردن
secure	درامان تامین
secure	تامین کردن
ensures	تامین کردن
ensured	تامین کردن
ensure	تامین کردن
supply	تامین کردن
procurement	تامین اماد
guarantee	تامین کردن
secures	تامین کردن
guarantees	تامین کردن
secure	تامین شده
secures	تامین شده
protection	تامین نامه
guaranteed	تامین کردن
cover	تامین کردن
funding	تامین وجه
insecurity	عدم تامین
covers	تامین کردن
buffer zone	منطقه تامین
supplying	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
secures	درامان تامین
buffer zones	منطقه تامین
coverings	تامین کردن
financier	تامین اعتبارکننده
insuring	تامین کردن
guaranteed	تامین تضمین کردن
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
deficit financing	تامین کسر بودجه
secure	مطمئن تامین کردن
secure	تامین کردن هدف
rear area security	تامین منطقه عقب
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
elegit	حکم تامین مدعی به
power supply	تامین کننده برق
tucker	تامین غذا کردن
finance company	شرکت تامین مالی
victual	خواربار تامین کردن
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
make up a deficit	تامین کردن کسری
transmission security	تامین ارسال پیام
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
elevation of security	زیاد کردن تامین
guarantees	تامین تضمین کردن
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
ups	تامین برق بی وقفه
bombline	خط تامین پرتاب بمب
security for costs	تامین هزینه دعوی
area security	تامین منطقه عملیات
social security act	قانون تامین اجتماعی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
finance	تامین هزینه پولی
financed	تامین هزینه پولی
finances	تامین هزینه پولی
angle of safety	زاویه تامین گلوله
self protection	برقراری تامین از خود
social security system	نظام تامین اجتماعی
financing	تامین هزینه پولی
pacification	تامین ثبات داخلی
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
security for cost	تامین هزینه دادرسی
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
safety card	کارت تامین اتشبار
guarantee	تامین تضمین کردن
secures	تامین کردن هدف
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
supply company	شرکت تامین کننده
safety	برقرار کردن تامین
communication security	برقراری تامین مخابراتی
collective security	تامین دسته جمعی
safety officer	افسر تامین یکان
secures	مطمئن تامین کردن
coverings	تامین زیان و خسارات بیمه
replevy	بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
quia timet	قرار تامین دستور موقت
covers	تامین زیان و خسارات بیمه
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
safety card	کارت تامین جنگ افزار
uniterruptable power supply	سیستم تامین برق بی وقفه
social security tax	مالیات سیستم تامین اجتماعی
cover	تامین زیان و خسارات بیمه
report generator	برای تامین گزارش کامل
protect a bill	وجه براتی را تامین کردن
troop program	برنامه تامین عدههای نظامی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com