Dictiornary-Farsi | تامین مالی از راه کسر بودجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
deficit financing	تامین مالی از راه کسر بودجه


Other Matches

financial budget	بودجه مالی
deficit financing	تامین کسر بودجه
finance company	شرکت تامین مالی
provident fund	وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
indemnify	غرامت دادن به تامین مالی دادن به
appropriation	بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
quando acciderint	وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere	موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
budget	بودجه
appropriation symbol	کد بودجه
unfunded	بی بودجه
possibilities line	خط بودجه
budget line	خط بودجه
budgets	بودجه
budgeted	بودجه
appropriation	اختصاص بودجه
deficit	کسر بودجه
annual budget	بودجه سالانه
budget surplus	اضافه بودجه
budgeting	بودجه ریزی
administrative budget	بودجه اداری
appropriation limitation	محدودیت بودجه
deficits	کسر بودجه
balanced budget	بودجه متوازن
budget balance	تعادل بودجه
budget balance	توازن بودجه
budget bureau	دفتر بودجه
budget ceiling	سقف بودجه
government budget	بودجه دولت
margins	بودجه احتیاطی
fixed budget	بودجه ثابت
state budget	بودجه دولت
government dificit surplus	کسر بودجه
household budget	بودجه خانوار
military funds	بودجه نظامی
margin	بودجه احتیاطی
municipal budget	بودجه شهرداری
national budget	بودجه ملی
operating budget	بودجه عملیاتی
budgetary	مربوط به بودجه
preliminary budget	بودجه ابتدائی
preliminary budget	بودجه مقدماتی
program budget	بودجه برنامهای
flexible budget	بودجه متغیر
budget comittee	گروه بودجه
budget constraint	محدودیت بودجه
budget period	دوره بودجه
unified budget	بودجه واحد
variable budget	بودجه متغیر
budget determinant	تعیین بودجه
development budget	بودجه عمرانی
family budget	بودجه خانواده
family budget	بودجه خانوار
budget execution	اجرای بودجه
budget process	فرایند بودجه
budget expenditures	مخارج بودجه
capital budget	بودجه سرمایهای
capital budget	بودجه تاسیساتی
cash budget	بودجه نقدی
budget process	مراحل بودجه
budget deficit	کسر بودجه
cyclical budget	بودجه دورانی
budget surplus	مازاد بودجه
budget credit	اعتبار بودجه
budget cycle	گردش بودجه
budget cycle	مراحل بودجه
unbalanced budget	بودجه نامتوازن
budgetary appropriations	تخصیص بودجه
budgetary control	کنترل بودجه
budget period	زمان بودجه
cyclical budget	بودجه ادواری
budget deficit	کسری بودجه
budget data	اطلاعات بودجه
current budget	بودجه جاری
operating budget	بودجه بهره برداری
capital budgeting	بودجه بندی سرمایه
budgeter	تهیه کننده بودجه
budgeteer	تهیه کننده بودجه
national economic budget	بودجه اقتصادی ملی
naval appropriation bill	بودجه نیروی دریایی
flexible budget	بودجه انعطاف پذیر
budget classification	طبقه بندی بودجه
budget directive	دستورالعمل تهیه بودجه
The budget deficit of 1980 .	کسر بودجه سا ل1980
apportionment	واگذاری سهمیه بودجه
cyclically balanced budget	بودجه متوازن ادواری
balanced budget theorem	قضیه بودجه متوازن
command budget estimate	براورد بودجه یکان
financing	بودجه چیزی را تهیه کردن
finances	بودجه چیزی را تهیه کردن
financed	بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast	پیش بینی مقدماتی بودجه
provide for in the budget	در بودجه پیش بینی کردن
finance	بودجه چیزی را تهیه کردن
budgetary control	کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
balanced budget multiplier	ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
capital budget	بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
appropriation language	شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
multiplier effect of a balanced budget	اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
The welfare budget has been cut down.	از بودجه رفاهی مقداری زده اند
planning programming budgetting	نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
competroller	سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
to p for a sum in the budget	مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
peace dividend	ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush funds	بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund	بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
financed	مالی
financing	مالی
fiscal	مالی
finance	مالی
finances	مالی
pecuniary	مالی
financial	مالی
monetary	مالی
accounting classification	کد مالی
financial bill	لایحه مالی
financial position	وضعیت مالی
finance officer	افسر مالی
financial ability	تمکن مالی
financial assets	دارائیهای مالی
financial e.	متخصص مالی
financial expenses	هزینههای مالی
financial affairs	امور مالی
capital commitment	تعهدات مالی
financial feasibility	امکان مالی
finance markets	بازارهای مالی
finance house	موسسه مالی
financier	متخصص مالی
financial assets	موجودی مالی
anointment	پماد مالی
financial capital	سرمایه مالی
financial centers	مراکز مالی
committee of ways and means	کمیسیون مالی
financially	از نظر مالی
financial policy	سیاست مالی
financial crisis	بحران مالی
felting	نمد مالی
financial intermediary	واسطه مالی
financial inventory	ذخایر مالی
fiscal year	سال مالی
financial management	مدیریت مالی
financial circles	محافل مالی
fiscal years	سال مالی
fiscal years	دوره مالی
financial plan	برنامه مالی
financiers	متخصص مالی
financial adviser	مشاور مالی
financial period	دوره مالی
financial data	اطلاعات مالی
judgment debt	محکوم به مالی
fiscal	سال مالی
financial year	سال مالی
financial years	سال مالی
fiscal year	دوره مالی
chamberlains	نافر مالی
sparge	گل مالی کردن
non pecuniary	غیر مالی
inunction	روغن مالی
credits	اعتبار مالی
subvention	کمک مالی
fund	اعتبار مالی
funded	اعتبار مالی
pecuniary penalty	مجازات مالی
chamberlain	نافر مالی
rough usage	دست مالی
credit	اعتبار مالی
credited	اعتبار مالی
unction	روغن مالی
padding	لگد مالی
self support	استقلال مالی
roughcast	گل مالی شده
embrocations	روغن مالی
embrocation	روغن مالی
crediting	اعتبار مالی
snow job	ماست مالی
in low water	در تنگی مالی
illinition	روغن مالی
subsidies	کمکهای مالی
taction	دست مالی
fiscal policy	سیاست مالی
fiscal control	کنترل مالی
fiscal control	نظارت مالی
Mali	کشور مالی
financial status	وضع مالی
slobbery	لجن مالی
financial secretary	مشاور مالی
financial relations	روابط مالی
subsidy	کمک مالی
mart	بازار مالی