Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
security	تامین مصونیت
Other Matches
immunity	مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
sacredness	مصونیت
franchise	مصونیت
franchises	مصونیت
impunity	مصونیت
inviolately	با مصونیت
immunity	مصونیت
privilege	مصونیت
hedging	مصونیت
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
diplomatic immunity	مصونیت دیپلماتیک
privilege frome arrest	مصونیت از توقیف
judicial immunity	مصونیت قضایی
immunization	مصونیت دادن
diplomatic immunity	مصونیت سیاسی
immunologic	مربوط به مصونیت
immunology	مبحث مصونیت
infallibility	مصونیت از خطا
noise immunity	مصونیت از اختلال
security	مصونیت تضمین
privilege of paliament	مصونیت پارلمانی
privilege of parliament	مصونیت پارلمانی
inviolacy	نقض نشدگی مصونیت
hedged	کسب مصونیت نمودن
immunizes	مصونیت دار کردن
hedge	کسب مصونیت نمودن
franchise du quartier	مصونیت محل اقامت
hedges	کسب مصونیت نمودن
immunogenetics	مبحث مصونیت نژادی
immunizing	مصونیت دار کردن
immunize	مصونیت دار کردن
immunized	مصونیت دار کردن
immunises	مصونیت دار کردن
immunised	مصونیت دار کردن
immunising	مصونیت دار کردن
inviolably	با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
franchisede i'hotel	مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
mithridatism	مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
benefit of clergy	مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
immune	مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
safety	تامین
cover	تامین
securement	تامین
safety limit	حد تامین
coverings	تامین
covers	تامین
securing	تامین
hedging	تامین
security	تامین
water supplies	تامین اب
water supply	تامین اب
factor of safety	عامل تامین
physical security	تامین تاسیسات
insuring	تامین کردن
cryptosecurity	تامین رمز
insures	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
give security for	تامین کردن
ensures	تامین کردن
committment	تامین اعتبار
ensured	تامین کردن
provisioning	تامین ذخیره
ensure	تامین کردن
fulfill	تامین کردن
internal security	تامین داخلی
communication security	تامین مخابراتی
buffer zones	منطقه تامین
financier	تامین اعتبارکننده
financiers	تامین اعتبارکننده
social security	تامین اجتماعی
funding	تامین وجه
insecurity	عدم تامین
local security	تامین محلی
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
preservation of evidence	تامین دلیل
area security	تامین منطقه
buffer stock	تامین ذخیره
chemical security	تامین شیمیایی
collective security	تامین اجتماعی
electronic security	تامین الکترونیکی
buffer zone	منطقه تامین
transmission security	تامین ارسال
protection	تامین نامه
guarantees	تامین کردن
secure	درامان تامین
supplying	تامین کردن
quia timet	حکم تامین
supply port	درگاه تامین
supply	تامین کردن
supplied	تامین کردن
coverings	تامین کردن
covers	تامین کردن
transmission security	تامین مخابره
cover	تامین کردن
the rule of law	تامین قضایی
the rule of law	تامین قانونی
take care of	تامین کردن
troop safety	تامین عده ها
guaranteed	تامین کردن
safety factor	ضریب تامین
secures	درامان تامین
secures	تامین کردن
secures	تامین شده
safety diagram	دیاگرام تامین
safety factor	عامل تامین
safety stakes	دستکهای تامین
guarantee	تامین کردن
secure	تامین شده
secure	تامین کردن
signal security	تامین مخابراتی
procurement	تامین اماد
secure	مطمئن تامین کردن
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
area security	تامین منطقه عملیات
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
angle of safety	زاویه تامین گلوله
guarantee	تامین تضمین کردن
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
bombline	خط تامین پرتاب بمب
deficit financing	تامین کسر بودجه
elegit	حکم تامین مدعی به
elevation of security	زیاد کردن تامین
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
finance company	شرکت تامین مالی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
victual	خواربار تامین کردن
collective security	تامین دسته جمعی
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
communication security	برقراری تامین مخابراتی
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
make up a deficit	تامین کردن کسری
power supply	تامین کننده برق
social security system	نظام تامین اجتماعی
pacification	تامین ثبات داخلی
financing	تامین هزینه پولی
finances	تامین هزینه پولی
financed	تامین هزینه پولی
finance	تامین هزینه پولی
safety card	کارت تامین اتشبار
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
safety officer	افسر تامین یکان
social security act	قانون تامین اجتماعی
security for cost	تامین هزینه دادرسی
self protection	برقراری تامین از خود
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
supply company	شرکت تامین کننده
safety	برقرار کردن تامین
guarantees	تامین تضمین کردن
tucker	تامین غذا کردن
security for costs	تامین هزینه دعوی
ups	تامین برق بی وقفه
secures	تامین کردن هدف
secures	مطمئن تامین کردن
rear area security	تامین منطقه عقب
transmission security	تامین ارسال پیام
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
secure	تامین کردن هدف
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
guaranteed	تامین تضمین کردن
garnisher	تامین کننده خواسته یامدعابه
quia timet	قرار تامین دستور موقت
safety card	کارت تامین جنگ افزار
protect a bill	وجه براتی را تامین کردن
replevy	بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
to safeguard [against]	تامین کردن [علیه] [در برابر]
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
stability operations	عملیات تامین ثبات داخلی
social security tax	مالیات سیستم تامین اجتماعی
user supplied	تامین شده توسط کاربر
uniterruptable power supply	سیستم تامین برق بی وقفه
troop program	برنامه تامین عدههای نظامی
force development	برنامه تامین یا بسیج یکانها
supplied	تامین موجودی عرضه نمودن
supply	تامین موجودی عرضه نمودن
supply	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
covers	تامین زیان و خسارات بیمه
communication security custodian	مسئول وسایل تامین مخابراتی
coverings	تامین زیان و خسارات بیمه
report generator	برای تامین گزارش کامل
cover	تامین زیان و خسارات بیمه
supplying	تامین موجودی عرضه نمودن
supplying	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
provides	میسر ساختن تامین کردن
provide	میسر ساختن تامین کردن
safeguarded	تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded	قفل حفافتی یا تامین دار
environmental security	تامین محیطی و فیزیکی منطقه
degree of protection	میزان تامین درجه حفافت
safeguarding	تامین کردن امن نگهداشتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com