English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
protection تامین نامه
Other Matches
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
safety limit حد تامین
securement تامین
coverings تامین
covers تامین
security تامین
water supply تامین اب
water supplies تامین اب
hedging تامین
cover تامین
safety تامین
securing تامین
ensure تامین کردن
security تامین مصونیت
insecurity عدم تامین
funding تامین وجه
social security تامین اجتماعی
financiers تامین اعتبارکننده
financier تامین اعتبارکننده
buffer zones منطقه تامین
ensured تامین کردن
give security for تامین کردن
cover تامین کردن
insuring تامین کردن
coverings تامین کردن
insures تامین کردن
covers تامین کردن
ensuring تامین کردن
internal security تامین داخلی
ensures تامین کردن
troop safety تامین عده ها
buffer zone منطقه تامین
take care of تامین کردن
preservation of evidence تامین دلیل
procurement تامین اماد
provisioning تامین ذخیره
quia timet حکم تامین
safety diagram دیاگرام تامین
safety factor ضریب تامین
supply port درگاه تامین
safety stakes دستکهای تامین
the rule of law تامین قانونی
safety factor عامل تامین
transmission security تامین مخابره
local security تامین محلی
secures تامین شده
transmission security تامین ارسال
physical security تامین تاسیسات
the rule of law تامین قضایی
signal security تامین مخابراتی
secure درامان تامین
supplying تامین کردن
electronic security تامین الکترونیکی
committment تامین اعتبار
buffer stock تامین ذخیره
supply تامین کردن
chemical security تامین شیمیایی
appropriation reimbur sement تامین اعتبار
secures درامان تامین
supplied تامین کردن
area security تامین منطقه
secure تامین شده
secure تامین کردن
guarantee تامین کردن
collective security تامین اجتماعی
secures تامین کردن
fulfill تامین کردن
cryptosecurity تامین رمز
guaranteed تامین کردن
guarantees تامین کردن
factor of safety عامل تامین
communication security تامین مخابراتی
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
supply company شرکت تامین کننده
social security program برنامه تامین اجتماعی
social security system نظام تامین اجتماعی
area security تامین منطقه عملیات
power supply تامین کننده برق
deficit financing تامین کسر بودجه
social security act قانون تامین اجتماعی
appropriation reimbur sement تامین سپرده یاوثیقه
social security benefits منافع تامین اجتماعی
rear area security تامین منطقه عقب
self protection برقراری تامین از خود
security for costs تامین هزینه دعوی
security for cost تامین هزینه دادرسی
social security organization سازمان تامین اجتماعی
safety برقرار کردن تامین
safety officer افسر تامین یکان
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
to feather ones nest تامین اتیه کردن
transmission security تامین ارسال پیام
safety card کارت تامین اتشبار
continuing appropriation تامین اعتبار پیوسته
continuing appropriation مداومت تامین اعتبار
tucker تامین غذا کردن
pacification تامین ثبات داخلی
secures تامین کردن هدف
bombline خط تامین پرتاب بمب
angle of safety زاویه تامین گلوله
communication security برقراری تامین مخابراتی
financed تامین هزینه پولی
elegit حکم تامین مدعی به
elevation of security زیاد کردن تامین
emanitions security تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
guarantee تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
finance تامین هزینه پولی
finances تامین هزینه پولی
financing تامین هزینه پولی
guarantees تامین تضمین کردن
collective security تامین دسته جمعی
finance company شرکت تامین مالی
secures مطمئن تامین کردن
victual خواربار تامین کردن
water supply to navigation تامین اب کانال کشتیرانی
ups تامین برق بی وقفه
secure مطمئن تامین کردن
secure تامین کردن هدف
make up a deficit تامین کردن کسری
to ensure something تامین کردن [چیزی]
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
levy a sum on a person's property تامین خواسته کردن
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
provides میسر ساختن تامین کردن
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
social security tax مالیات سیستم تامین اجتماعی
provide میسر ساختن تامین کردن
user supplied تامین شده توسط کاربر
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
report generator برای تامین گزارش کامل
replevy بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
services 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
quia timet قرار تامین دستور موقت
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
garnisher تامین کننده خواسته یامدعابه
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
to safeguard [against] تامین کردن [علیه] [در برابر]
environmental security تامین محیطی و فیزیکی منطقه
covers تامین زیان و خسارات بیمه
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
cover تامین زیان و خسارات بیمه
safety card کارت تامین جنگ افزار
social security contributions پرداختی بابت تامین اجتماعی
safeguards قفل حفافتی یا تامین دار
safeguard قفل حفافتی یا تامین دار
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
troop program برنامه تامین عدههای نظامی
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
pre empt از پیش برای خود تامین کردن
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
supplying تامین چیزی که مورد نیاز است .
social security بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
supplied تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
podded دارای زندگی اسوده یا تامین شده
ways and means طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
short covering خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
social security payroll tax مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
to have social security coverage بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
America Online بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com