Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
security for cost
تامین هزینه دادرسی
Other Matches
with costs
با هزینه دادرسی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
costs
هزینه دادرسی
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
financed
تامین هزینه پولی
security for costs
تامین هزینه دعوی
finance
تامین هزینه پولی
finances
تامین هزینه پولی
financing
تامین هزینه پولی
financed demand
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
hearings
دادرسی
litigation
دادرسی
legal procedure
دادرسی
trials
دادرسی
hearing
دادرسی
trial
دادرسی
justiceship
دادرسی
justicing
دادرسی
costs
خسارت دادرسی
civil litigation
دادرسی مدنی
judgment
داوری دادرسی
procedure
ایین دادرسی
judgments
دادرسی داوری
judgments
دادرسی فتوی
judgements
دادرسی داوری
judgements
دادرسی فتوی
judgement
دادرسی فتوی
justiciable
قابل دادرسی
judgement
دادرسی داوری
prosecution team
تیم دادرسی
hearings
استماع دادرسی
re trial
اعاده دادرسی
re hearing
اعاده دادرسی
hearing
استماع دادرسی
ex parte trial
دادرسی غیابی
summery proceedings
دادرسی اختصاری
speedy trial
دادرسی فوری
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
new trial
اعاده دادرسی
military justice
دادرسی نظامی
criminal proceedings
دادرسی جزائی
public trial
دادرسی علنی
venues
محل دادرسی
venue
محل دادرسی
trial in presence of the parties
دادرسی حضوری
stay of proceedings
توقیف دادرسی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
law of procedure
قانون ائین دادرسی
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
hearing incamera
دادرسی غیر علنی
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
code of procedure
قانون ایین دادرسی
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
inquisitorial procedure
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
mistrial
دادرسی پوچ وبی نتیجه
judging
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judges
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
legal aid
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
lyuch law
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
water supplies
تامین اب
securement
تامین
security
تامین
water supply
تامین اب
cover
تامین
securing
تامین
safety
تامین
covers
تامین
hedging
تامین
coverings
تامین
safety limit
حد تامین
secure
درامان تامین
ensures
تامین کردن
ensure
تامین کردن
supplying
تامین کردن
provisioning
تامین ذخیره
troop safety
تامین عده ها
preservation of evidence
تامین دلیل
security
تامین مصونیت
secure
تامین کردن
secure
تامین شده
collective security
تامین اجتماعی
ensuring
تامین کردن
insures
تامین کردن
the rule of law
تامین قانونی
protection
تامین نامه
area security
تامین منطقه
take care of
تامین کردن
supply port
درگاه تامین
physical security
تامین تاسیسات
electronic security
تامین الکترونیکی
insecurity
عدم تامین
funding
تامین وجه
the rule of law
تامین قضایی
chemical security
تامین شیمیایی
insuring
تامین کردن
supply
تامین کردن
transmission security
تامین مخابره
transmission security
تامین ارسال
quia timet
حکم تامین
supplied
تامین کردن
cryptosecurity
تامین رمز
factor of safety
عامل تامین
appropriation reimbur sement
تامین اعتبار
buffer stock
تامین ذخیره
committment
تامین اعتبار
financiers
تامین اعتبارکننده
cover
تامین کردن
safety factor
عامل تامین
safety stakes
دستکهای تامین
social security
تامین اجتماعی
procurement
تامین اماد
local security
تامین محلی
covers
تامین کردن
signal security
تامین مخابراتی
coverings
تامین کردن
guarantee
تامین کردن
financier
تامین اعتبارکننده
fulfill
تامین کردن
buffer zones
منطقه تامین
safety factor
ضریب تامین
communication security
تامین مخابراتی
safety diagram
دیاگرام تامین
secures
درامان تامین
ensured
تامین کردن
internal security
تامین داخلی
give security for
تامین کردن
secures
تامین کردن
buffer zone
منطقه تامین
secures
تامین شده
guaranteed
تامین کردن
guarantees
تامین کردن
safety officer
افسر تامین یکان
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
elevation of security
زیاد کردن تامین
pacification
تامین ثبات داخلی
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
power supply
تامین کننده برق
ups
تامین برق بی وقفه
to ensure something
تامین کردن
[چیزی]
deficit financing
تامین کسر بودجه
area security
تامین منطقه عملیات
elegit
حکم تامین مدعی به
safety card
کارت تامین اتشبار
supply company
شرکت تامین کننده
bombline
خط تامین پرتاب بمب
emanitions security
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
secures
تامین کردن هدف
social security act
قانون تامین اجتماعی
safety
برقرار کردن تامین
collective security
تامین دسته جمعی
finance company
شرکت تامین مالی
social security system
نظام تامین اجتماعی
victual
خواربار تامین کردن
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
tucker
تامین غذا کردن
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
secure
تامین کردن هدف
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
communication security
برقراری تامین مخابراتی
social security program
برنامه تامین اجتماعی
guarantees
تامین تضمین کردن
rear area security
تامین منطقه عقب
continuing appropriation
مداومت تامین اعتبار
continuing appropriation
تامین اعتبار پیوسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com