English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
English Persian
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
Other Matches
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
preserving حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
guarantee تامین کردن
guaranteed تامین کردن
guarantees تامین کردن
insuring تامین کردن
covers تامین کردن
take care of تامین کردن
secure تامین کردن
secures تامین کردن
ensure تامین کردن
ensured تامین کردن
ensures تامین کردن
ensuring تامین کردن
give security for تامین کردن
insures تامین کردن
cover تامین کردن
coverings تامین کردن
fulfill تامین کردن
supplied تامین کردن
supply تامین کردن
supplying تامین کردن
to feather ones nest تامین اتیه کردن
tucker تامین غذا کردن
secure مطمئن تامین کردن
secures تامین کردن هدف
safety برقرار کردن تامین
elevation of security زیاد کردن تامین
secures مطمئن تامین کردن
victual خواربار تامین کردن
secure تامین کردن هدف
guaranteed تامین تضمین کردن
guarantees تامین تضمین کردن
levy a sum on a person's property تامین خواسته کردن
make up a deficit تامین کردن کسری
guarantee تامین تضمین کردن
to ensure something تامین کردن [چیزی]
to safeguard [against] تامین کردن [علیه] [در برابر]
provides میسر ساختن تامین کردن
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
provide میسر ساختن تامین کردن
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
pre empt از پیش برای خود تامین کردن
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bate نگهداشتن
reserve نگهداشتن
preserving نگهداشتن
retaining نگهداشتن
retained نگهداشتن
retain نگهداشتن
preserve نگهداشتن
hold on نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
preserves نگهداشتن
sustain نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
sustained نگهداشتن
retains نگهداشتن
retention نگهداشتن
holds نگهداشتن
save نگهداشتن
hold نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
saved نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
sustains نگهداشتن
reserves نگهداشتن
reserving نگهداشتن
imprison نگهداشتن
saves نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
fid بامیله نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
chin زیرچانه نگهداشتن
preserves باقی نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
lock محکم نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
locks محکم نگهداشتن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
have custody of امانت نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
snubs نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
snubbed نگهداشتن طناب
snub نگهداشتن طناب
tong باانبر نگهداشتن
secure محکم نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
desiccate در جای خشک نگهداشتن
floats روی اب نگهداشتن شناور
floated روی اب نگهداشتن شناور
float روی اب نگهداشتن شناور
surged تحت کشش نگهداشتن
surges تحت کشش نگهداشتن
locked up زیر قفل نگهداشتن
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge تحت کشش نگهداشتن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
l support نگهداشتن بصورت زاویه
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
to safeguard [against] امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
stall feed در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
heading hold روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stayed سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
carry light نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
bolsters تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
batten قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolster تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
battens قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolstered تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
still fishing ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
safety limit حد تامین
cover تامین
coverings تامین
safety تامین
covers تامین
securement تامین
security تامین
securing تامین
hedging تامین
water supplies تامین اب
water supply تامین اب
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
collective security تامین اجتماعی
security تامین مصونیت
communication security تامین مخابراتی
the rule of law تامین قضایی
financiers تامین اعتبارکننده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com