Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
Other Matches
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
grease paint
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
cue
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
minute glass
ساعت ریگی دقیقهای
five minute chess
بازی شطرنج 5 دقیقهای
strip alert
اماده باش 5 دقیقهای
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
misguide
بد راهنمایی کردن
airt
راهنمایی کردن
marshal
راهنمایی کردن با
marshaled
راهنمایی کردن با
conduce
راهنمایی کردن
heralds
راهنمایی کردن
marshaling
راهنمایی کردن با
marshalled
راهنمایی کردن با
marshals
راهنمایی کردن با
heralding
راهنمایی کردن
heralded
راهنمایی کردن
herald
راهنمایی کردن
guide
راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن
instruction
راهنمایی کردن
directing
راهنمایی کردن
instructions
راهنمایی کردن
guided
راهنمایی کردن
chukker
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
chukkar
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
ground alert
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
request time out
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
guided
راهنمایی کردن غلاف
redirected
دوباره راهنمایی کردن
lead
رهبری کردن راهنمایی
instructing
اموختن به راهنمایی کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
instructs
اموختن به راهنمایی کردن
leads
رهبری کردن راهنمایی
guides
راهنمایی کردن غلاف
guide
راهنمایی کردن غلاف
misdirecting
راهنمایی غلط کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
misdirect
راهنمایی غلط کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
misdirects
راهنمایی غلط کردن
misdirected
راهنمایی غلط کردن
instructed
اموختن به راهنمایی کردن
instruct
اموختن به راهنمایی کردن
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot
راهنمای ناو راهنمایی کردن
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacons
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
to e. a person an a subject
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
guided
راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacon
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
piloted
راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilots
راهنمای ناو راهنمایی کردن
to bow in or out
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
polo
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
cues
: اشاره کردن راهنمایی کردن
lead
راهنمایی کردن هدایت کردن
cue
: اشاره کردن راهنمایی کردن
leads
راهنمایی کردن هدایت کردن
ushers
راهنمایی کردن یساولی کردن
ushered
راهنمایی کردن یساولی کردن
usher
راهنمایی کردن یساولی کردن
ushering
راهنمایی کردن یساولی کردن
steers
هدایت کردن راهنمایی کردن
steers
راهنمایی کردن هدایت کردن
steered
هدایت کردن راهنمایی کردن
steer
هدایت کردن راهنمایی کردن
steered
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
راهنمایی کردن هدایت کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
players
بازیگران
dramatis personoe
بازیگران نمایش
registration of player
نامنویسی بازیگران
the profession
جماعت بازیگران
instructor
مربی
mentor
مربی
coached
مربی
mentors
مربی
instructors
مربی
coach
مربی
pedagogue
مربی
coaches
مربی
trainer
مربی
trainers
مربی
educator
مربی
educators
مربی
pedagogues
مربی
preceptor
مربی
playing coach
مربی
corrector
مربی
preceptress
مربی زن
skippers
مربی
skippering
مربی
skippered
مربی
skipper
مربی
player coach
مربی
scorecard
برگه نام بازیگران
company
دسته هیئت بازیگران
companies
دسته هیئت بازیگران
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
solid
تیمی با بازیگران خوب
solids
تیمی با بازیگران خوب
scorecards
برگه نام بازیگران
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
seeding
رده بندی بازیگران
personage
شخصیت بازیگران داستان
personages
شخصیت بازیگران داستان
move list
فهرست بازیگران غیرفعال
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
troupes
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
troupe
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
greenrooms
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
greenroom
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
standings
فهرست نام بازیگران یا تیمها
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
opera hat
کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
assistant coach
کمک مربی
coached
مربی ورزش
exercise boy
مربی اسب
sensei
مربی جودو
teachers
معلم مربی
buckaroo
مربی اسب
breeder
مربی اسب
buckeroo
مربی اسب
preceptorship
مربی گری
coach
مربی ورزش
jumpmaster
مربی پرش
assistant trainer
کمک مربی
teacher
معلم مربی
saboum
مربی تکواندو
coaches
مربی ورزش
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
pro am
مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prim buffa
سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
contract technical instructor
مربی فنی پیمانی
jumpmaster
مربی یا سرپرست چتربازان
handlers
رسیدگی کننده مربی
handler
رسیدگی کننده مربی
pit detail
کمک مربی تیراندازی
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
coach and pupil method
روش استفاده ازکمک مربی
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
coach and pupil method
روش مربی و شاگرد دراموزش
horsewomen
مربی اسب سوار و اسبداری
horsewoman
مربی اسب سوار و اسبداری
clean the bases
ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
coach's box
محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
rotation
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
orientation
راهنمایی
orientating
راهنمایی
instruction
راهنمایی
instructions
راهنمایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com