Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
teleprint |
تایپ کننده تله تایپ |
|
|
Other Matches |
|
teleprint |
کلید تایپ تله تایپ |
teletypewriter |
تله تایپ |
overtype mode |
تایپ رویهم |
tty |
تله تایپ |
Teletype |
تله تایپ |
Teletypes |
تله تایپ |
channel type |
کانال تایپ |
type bar printer |
چاپگر میلهای تایپ |
teleprocessing |
دستگاه تایپ تلگرافی |
type front |
ماشین تایپ به جلو |
radioteletype |
بی سیم تله تایپ |
teletype exchange |
مرکز تله تایپ |
teletype display |
نمایش تله تایپ |
overtype mode |
حالت تایپ روی مطلب |
teletypewriter |
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی |
typeover mode |
حالت تایپ روی مطلب |
teletype display |
نمایش تایپ راه دور |
type front |
نوعی روش تایپ کردن نامه ها |
to make a typing error [mistake] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
to make a typo [American E] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
teleprocessing |
تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف |
twx |
Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ |
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] |
اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن] |
way station |
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی |
Teletypes |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
Teletype |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
entering |
عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد |
call directing code |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
audio-typist |
کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند |
finished |
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است |
cdc |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
teleprinters |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
teleprinter |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
keystroke |
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ |
microwriter |
صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر |
end |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ends |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
spacing impulse |
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است |
dos |
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است |
wordprocessing |
استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و... |
key |
کلیدی که نشانه گر یا نوک چاپ را به ابتدای خط بعد روی صفحه یا ماشین تایپ یا چاپگر می برد |
qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
tabulator |
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد |
letter quality printing |
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند |
letter quality printing |
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط |
printnow letter.doc |
DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند |
clean |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
cleanest |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
bureaus |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
cleans |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
bureau |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
cleaned |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
verification |
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری |
upper case |
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
page |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
paged |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
pages |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
carriage |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
carriages |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
typeover |
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب |
service |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
serviced |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
tabulate |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulated |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulates |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
telnet |
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
mauler |
له کننده |
skittish |
رم کننده |
jaberer |
پچ پچ کننده |
mitigative |
کم کننده |
mitigatory |
کم کننده |
whisperer |
پچ پچ کننده |
commulator |
یک سو کننده |