Dictiornary-Farsi | تایید تصدیق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)

English	Persian
validity	تایید تصدیق


Search result with all words

approve	تصدیق کردن تایید کردن
approves	تصدیق کردن تایید کردن
approving	تصدیق کردن تایید کردن
verifiable	قابل تصدیق تایید
avouch	مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
Other Matches

location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
acknowledgement	تایید
confirmation	تایید
verification	تایید
certification	تایید
acknowledgements	تایید
acknowledgments	تایید
corroboration	تایید
graces	تایید
allegation	تایید
approval	تایید
graced	تایید
allegations	تایید
grace	تایید
gracing	تایید
corroborating	تایید کردن
insusceptible	تایید ناپذیر
ratifies	تایید کردن
corrobrant	تایید کننده
ratifying	تایید کردن
ratify	تایید کردن
ratified	تایید کردن
vertify	تایید کردن
social approval	تایید اجتماعی
seconder	تایید کننده
price support	تایید قیمت
corroborator	تایید کننده
emphasised	تایید کردن
emphasising	تایید کردن
emphasize	تایید کردن
supporting	تایید کردن
endorsements	موافقت تایید
endorsement	موافقت تایید
emphasized	تایید کردن
emphasizes	تایید کردن
emphasizing	تایید کردن
approve	تایید کردن
approved	تایید شده
approved	به تایید رسیده
corroborant	تایید کننده
confirmor	تایید کننده
confirmer	تایید کننده
confirmative	تایید کننده
approving	تایید کردن
emphasises	تایید کردن
acknowledgement of order	تایید سفارش
approvingly	به تایید رسیده
approvingly	تایید شده
approves	تایید کردن
unverified <adj.>	تایید نشده
untested <adj.>	تایید نشده
uninspected <adj.>	تایید نشده
unexamined <adj.>	تایید نشده
unevaluated <adj.>	تایید نشده
unchecked <adj.>	تایید نشده
unaudited <adj.>	تایید نشده
passed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.>	تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تایید شده
approved <adj.> <past-p.>	تایید شده
allowed <adj.> <past-p.>	تایید شده
agreed <adj.> <past-p.>	تایید شده
confirmed	تایید شده
acknowledging	تایید کردن
corroborated	تایید کردن
support	تقویت تایید
corroborate	تایید کردن
support	تایید کردن
grace	تایید کردن
graced	تایید کردن
graces	تایید کردن
gracing	تایید کردن
certifiable	قابل تایید
acknowledges	تایید کردن
acknowledge	تایید کردن
confirm	تایید کردن
corroborates	تایید کردن
confirms	تایید کردن
passed <adj.> <past-p.>	تایید شده
self sustained	تایید شده نفس
approved circuit	مدار تایید شده
security clearance	تایید صلاحیت کردن
support	تایید کردن نگهداری
confirmation	تایید ازاطلاعات رسیده
confirmable	قابل تایید وتصدیق
confirmed location	موضع تایید شده
assertion	تایید ادعا افهارنامه
validation	تایید معتبر سازی
approved bank	بانک تایید شده
quality control approval	تایید کنترل کیفیت
unconfirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید نشده
vouch	اطمینان دادن تایید کردن
Thank you for the confirmation of your request!	از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
authenticator	تایید کننده اعتبار اسناد
confirmed location	محل تایید شده دشمن
confirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید شده
validating	تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed by documents <adj.>	تایید شده توسط اسناد
validates	تایید اعتبار قانونی کردن
validated	تایید اعتبار قانونی کردن
validate	تایید اعتبار قانونی کردن
corroborative	تایید کننده- موید- تقویت امیز
daclare	تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
clearance	پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
institute for	professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
O.K.	دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
license	تصدیق
sanctions	تصدیق
licensing	تصدیق
sanctioning	تصدیق
certificate	تصدیق
certificates	تصدیق
justification	تصدیق
justifications	تصدیق
acknowledgements	تصدیق
sanction	تصدیق
sanctioned	تصدیق
legalization	تصدیق
ratification	تصدیق
acknowledgments	تصدیق
acquiescence	تصدیق
acknowledgment	تصدیق
admitance	تصدیق
validation	تصدیق
attestation	تصدیق
sanitification	تصدیق
certification	تصدیق
confirmation	تصدیق
porenotion	تصدیق
testimonies	تصدیق
testimony	تصدیق
avouchment	تصدیق
acknowledgement	تصدیق
acknohledgement	تصدیق
validate	تصدیق
validated	تصدیق
validates	تصدیق
validating	تصدیق
approval	تصدیق
recognition	تصدیق
verification	تصدیق
authentication	تصدیق
protocol	استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
homologate	اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
protocols	استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpins	پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
consulage	هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
underpin	پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned	پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
prejudgement	تصدیق بلاتصور
realizing	تصدیق کردن
realizes	تصدیق کردن
authenticates	تصدیق کردن
set one's seal to	تصدیق کردن
affirmative	تصدیق آمیز
authenticated	تصدیق کردن
recognizant	تصدیق کننده
authenticate	تصدیق کردن
ratification	تصدیق و تصویب
provisional scrip	تصدیق موقت
recogizant	تصدیق کننده
realized	تصدیق کردن
indorsation	تصدیق کردن
indefensibility	تصدیق ناپذیری
verifier	تصدیق کننده
realize	تصدیق کردن
realising	تصدیق کردن
realises	تصدیق کردن
realised	تصدیق کردن
intromission	تصدیق معارضه
testifier	تصدیق کننده
grant	تصدیق کردن
conceding	تصدیق کردن
concedes	تصدیق کردن
testifying	تصدیق کردن
conceded	تصدیق کردن
acknowledge	تصدیق کردن
concede	تصدیق کردن
agreed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
allow	تصدیق کردن
testify	تصدیق کردن
affirm	تصدیق کردن
testifies	تصدیق کردن
admit	تصدیق کردن
testified	تصدیق کردن
allowed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
approved <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
recognizes	تصدیق کردن
affirmations	تصدیق اثبات
certifiable	قابل تصدیق
It must be granted that …	باید تصدیق کر د که …
recognize	تصدیق کردن