Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (24 milliseconds)
English
Persian
security clearance
تایید صلاحیت کردن
Search result with all words
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
Other Matches
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
incapacitate
سلب صلاحیت کردن از
incapacitates
سلب صلاحیت کردن از
incapacitating
سلب صلاحیت کردن از
clearance
تعیین صلاحیت کردن
incapacitated
سلب صلاحیت کردن از
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
disqualified
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
emphasizing
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
gracing
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasizes
تایید کردن
acknowledging
تایید کردن
supporting
تایید کردن
approve
تایید کردن
vertify
تایید کردن
approving
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
support
تایید کردن
grace
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
graces
تایید کردن
approves
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
graced
تایید کردن
ratified
تایید کردن
confirm
تایید کردن
confirms
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
ratify
تایید کردن
acknowledge
تایید کردن
support
تایید کردن نگهداری
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
approving
تصدیق کردن تایید کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
upholds
تقویت کردن تایید کردن
uphold
تقویت کردن تایید کردن
approves
تصدیق کردن تایید کردن
approve
تصدیق کردن تایید کردن
disbar
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
credential
صلاحیت
skill
صلاحیت
capacities
صلاحیت
competent
ذی صلاحیت
competent
با صلاحیت
authority
صلاحیت
competence
صلاحیت
qualifications
صلاحیت
expertise
صلاحیت
capacity
صلاحیت
qualification
صلاحیت
competency
صلاحیت
formidableness
صلاحیت
competence
صلاحیت
jurisdiction
صلاحیت
clearance
صلاحیت
qualifying
صلاحیت
capability
صلاحیت
qualification
صلاحیت
disqualifications
سلب صلاحیت
intestable
فاقد صلاحیت
incapacitating
عدم صلاحیت
competently
باداشتن صلاحیت
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
capacity
صلاحیت توانایی
jurisdication
صلاحیت حاکمیت
disqualification
سلب صلاحیت
incompetent
فاقد صلاحیت
capacities
صلاحیت توانایی
competency
صلاحیت لیاقت
competency of courts
صلاحیت محاکم
competence clause
شرط صلاحیت
incapacitated
عدم صلاحیت
competency of courts
صلاحیت دادگاهها
incapacitates
عدم صلاحیت
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
incapacity
عدم صلاحیت
incapacitate
عدم صلاحیت
It is not within his competence.
در صلاحیت اونیست
competent
صلاحیت دار
incompetence
عدم صلاحیت
ability
لیاقت صلاحیت
inexpediency
عدم صلاحیت
incompetently
با عدم صلاحیت
disability
عدم صلاحیت
relative jurisdiction
صلاحیت نسبی
incapacitation
سلب صلاحیت
disabilities
عدم صلاحیت
legal capacity
صلاحیت قانونی
fitness
صلاحیت شایستگی
incompetency
عدم صلاحیت
capability
صلاحیت قابلیت
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
abilities
لیاقت صلاحیت
qualifying examination
امتحان صلاحیت
inexpedience
عدم صلاحیت
unmeet
فاقد صلاحیت
principal of domestic jurisdiction
اصل صلاحیت ملی
abler
دارای صلاحیت قانونی
by fits and starts
مقتضی صلاحیت دار
venues
حوزه صلاحیت دادگاه
venue
حوزه صلاحیت دادگاه
abler
بااستعداد صلاحیت دار
able
با استعداد صلاحیت دار
security cognizance
شناخت ازنظر صلاحیت
security clearance
داشتن صلاحیت خدمتی
able
دارای صلاحیت قانونی
qualified
صلاحیت دار ماهر
adequate
صلاحیت دار بسنده
ablest
بااستعداد صلاحیت دار
circuits
حوزه صلاحیت دادگاه
circuit
حوزه صلاحیت دادگاه
airworthiness directive
دستورالعمل صلاحیت پرواز
authority
مقام صلاحیت دار
airworthy
دارای صلاحیت پرواز
sufficient
شایسته صلاحیت دار
deed of assignment
مدرک صلاحیت قانونی
ablest
دارای صلاحیت قانونی
non ability
ناشایستگی عدم صلاحیت
airworthiness
دارای صلاحیت پرواز
airworthiness certificate
گواهینامه صلاحیت پرواز
probational
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
omnicompetent
دارای صلاحیت در همه چیز
letters testamentary
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
probation
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
competant judicial authority
مقامات صلاحیت دار قضائی
bad conduct discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت
i. for doing any thing
عدم صلاحیت در همه کارها
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
coram non judice
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
acknowledgement
تایید
acknowledgements
تایید
acknowledgments
تایید
approval
تایید
allegation
تایید
allegations
تایید
corroboration
تایید
verification
تایید
gracing
تایید
certification
تایید
grace
تایید
graces
تایید
confirmation
تایید
graced
تایید
it is beyond his province
از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
seconder
تایید کننده
unverified
<adj.>
تایید نشده
endorsements
موافقت تایید
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
confirmed
تایید شده
endorsement
موافقت تایید
uninspected
<adj.>
تایید نشده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
corroborant
تایید کننده
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
unexamined
<adj.>
تایید نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
certifiable
قابل تایید
approved
تایید شده
corroborator
تایید کننده
approvingly
به تایید رسیده
corrobrant
تایید کننده
price support
تایید قیمت
approvingly
تایید شده
social approval
تایید اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com