Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
insusceptible	تایید ناپذیر
Other Matches
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
corroboration	تایید
gracing	تایید
acknowledgement	تایید
acknowledgements	تایید
acknowledgments	تایید
grace	تایید
graced	تایید
graces	تایید
confirmation	تایید
approval	تایید
allegation	تایید
certification	تایید
verification	تایید
allegations	تایید
graced	تایید کردن
grace	تایید کردن
graces	تایید کردن
unchecked <adj.>	تایید نشده
gracing	تایید کردن
untested <adj.>	تایید نشده
unverified <adj.>	تایید نشده
uninspected <adj.>	تایید نشده
unexamined <adj.>	تایید نشده
unevaluated <adj.>	تایید نشده
unaudited <adj.>	تایید نشده
support	تایید کردن
support	تقویت تایید
confirm	تایید کردن
corroborate	تایید کردن
endorsement	موافقت تایید
endorsements	موافقت تایید
supporting	تایید کردن
social approval	تایید اجتماعی
seconder	تایید کننده
price support	تایید قیمت
validity	تایید تصدیق
approved	تایید شده
approved	به تایید رسیده
approvingly	تایید شده
approvingly	به تایید رسیده
acknowledgement of order	تایید سفارش
confirmative	تایید کننده
confirmer	تایید کننده
confirmor	تایید کننده
corroborant	تایید کننده
corroborator	تایید کننده
approving	تایید کردن
approves	تایید کردن
corroborated	تایید کردن
corroborates	تایید کردن
corroborating	تایید کردن
vertify	تایید کردن
ratified	تایید کردن
ratifies	تایید کردن
ratify	تایید کردن
ratifying	تایید کردن
emphasised	تایید کردن
emphasises	تایید کردن
emphasising	تایید کردن
emphasize	تایید کردن
emphasized	تایید کردن
emphasizes	تایید کردن
emphasizing	تایید کردن
approve	تایید کردن
corrobrant	تایید کننده
agreed <adj.> <past-p.>	تایید شده
passed <adj.> <past-p.>	تایید شده
confirmed	تایید شده
certifiable	قابل تایید
confirms	تایید کردن
acknowledge	تایید کردن
allowed <adj.> <past-p.>	تایید شده
passed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
acknowledging	تایید کردن
authorized <adj.> <past-p.>	تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تایید شده
approved <adj.> <past-p.>	تایید شده
acknowledges	تایید کردن
confirmable	قابل تایید وتصدیق
approved circuit	مدار تایید شده
confirmed location	موضع تایید شده
self sustained	تایید شده نفس
security clearance	تایید صلاحیت کردن
assertion	تایید ادعا افهارنامه
approved bank	بانک تایید شده
validation	تایید معتبر سازی
quality control approval	تایید کنترل کیفیت
verifiable	قابل تصدیق تایید
confirmation	تایید ازاطلاعات رسیده
support	تایید کردن نگهداری
confirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید شده
confirmed location	محل تایید شده دشمن
unconfirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید نشده
confirmed by documents <adj.>	تایید شده توسط اسناد
Thank you for the confirmation of your request!	از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
validating	تایید اعتبار قانونی کردن
vouch	اطمینان دادن تایید کردن
validate	تایید اعتبار قانونی کردن
validates	تایید اعتبار قانونی کردن
validated	تایید اعتبار قانونی کردن
authenticator	تایید کننده اعتبار اسناد
daclare	تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
avouch	مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
corroborative	تایید کننده- موید- تقویت امیز
institute for	professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
clearance	پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
waterproofs	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
O.K.	دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
intangibly	بطورلمس ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
unbeatable	باخت ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
indefatigable	خستگی ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com