Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
Other Matches
support
تقویت تایید
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
confirmative
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
confirmor
تایید کننده
seconder
تایید کننده
corroborant
تایید کننده
corrobrant
تایید کننده
corroborator
تایید کننده
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
uphold
تقویت کردن تایید کردن
upholds
تقویت کردن تایید کردن
amplifier
تقویت کننده
line amplifier
تقویت کننده خط
boosters
تقویت کننده
line repeater
تقویت کننده خط
amplifiers
تقویت کننده
augmentor
تقویت کننده
booster
تقویت کننده
reinforcer
تقویت کننده
subsidiary
تقویت کننده
subsidiaries
تقویت کننده
regenerator
تقویت کننده
corroborator
تقویت کننده
amplifire
تقویت کننده
magnifier
تقویت کننده
secondary reinforcer
تقویت کننده ثانوی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
reinforcing stimulus
محرک تقویت کننده
multiplier
تقویت کننده ولتسنج
sense amplifier
تقویت کننده حسی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
audio amplifier
تقویت کننده صوتی
terminal repeater
تقویت کننده نهایی
telephone repeater
تقویت کننده تلفن
sounder resonator
تقویت کننده صدا
relay amplifier
تقویت کننده امدادی
multiplier
دستگاه تقویت کننده
differential amplifier
تقویت کننده تفاضلی
z axis amplifier
تقویت کننده محور "زد"
input amplifier
تقویت کننده ورودی
magnetoresistive amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
hydraulic booster unit
تقویت کننده هیدرولیکی
tube amplifier
تقویت کننده لامپی
microphone amplifier
تقویت کننده میکروفن
power amplifier
تقویت کننده قدرت
input amplifier
تقویت کننده اولیه
voltage amplifier
تقویت کننده ولتاژ
image intensifier tube
تقویت کننده تصویر
repeater station
مرکز تقویت کننده
video amplifier
تقویت کننده تصویری
main amplifier
تقویت کننده اصلی
pulse amplifier
تقویت کننده پالس
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
amplifire tube
لامپ تقویت کننده
amplifying valve
لامپ تقویت کننده
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
output amplifier
تقویت کننده خروجی
feedback amplifier
تقویت کننده فیدبک
operational amplifier
تقویت کننده محاسباتی
transistors
تقویت کننده کریستالی
transistor
تقویت کننده کریستالی
light amplifier
تقویت کننده ی نور
energizer
تقویت کننده ترمز
magnifier
تقویت کننده نور
preamplifier
پیش تقویت کننده
fringing groove
شیار تقویت کننده
low pass amplifier
تقویت کننده پایین گذر
intensity amplifier
تقویت کننده شدت روشنایی
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
x axis amplifier
تقویت کننده محور ایکس
low frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس پایین
backlog
ستون فقرات تقویت کننده
backlogs
ستون فقرات تقویت کننده
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
telephone repeater valve
لامپ تقویت کننده تلفنی
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
high frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس بالا
sound volume amplifier
تقویت کننده شدت صوت
telephone amplifying tube
لامپ تقویت کننده تلفن
frequency selective amplifier
تقویت کننده سلکتیو فرکانس
multiple amplifier
تقویت کننده چند طبقه
y axis amplifier
تقویت کننده محور ایگرگ
push pull amplifier
تقویت کننده پوش- پول
reinforcing
نیروی تقویتی تقویت کننده
cascade image intensifier
تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
lat machine
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
x amplifier
تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
zymosthenic
تقویت کننده قدرت انزیم یادیاستاز
y amplifier
تقویت کننده با سیستم انحراف عمودی
importunate
عاجز کننده سماجت امیز
suggestive
دلالت کننده وسوسه امیز
stereophonic
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
high fidelity amplifier
امپلی فایرهای فا تقویت کننده باکیفیت عالی
scandalmonger
پخش کننده شایعات افتضاح امیز
scandalmongers
پخش کننده شایعات افتضاح امیز
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
justificatory
موید
subsidiaries
موید
subsidiary
موید
corroborant
موید
corrobrant
موید
it confirms my statements
موید افهارات من است
gifted
موید شخص با استعداد
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
colminator
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
antagonistic
خصومت امیز رقابت امیز
incriminatory
تهمت امیز اتهام امیز
admonitory
نصیحت امیز توبیخ امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
gratulant
تهنیت امیز تبریک امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory
سرزنش امیز تعرض امیز
suasive
ترغیب امیز تحریک امیز
competitory
رقابت کننده- رقابت امیز
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
acknowledgments
تایید
approval
تایید
acknowledgement
تایید
verification
تایید
acknowledgements
تایید
certification
تایید
allegation
تایید
gracing
تایید
allegations
تایید
graces
تایید
confirmation
تایید
graced
تایید
grace
تایید
corroboration
تایید
endorsement
موافقت تایید
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
acknowledgement of order
تایید سفارش
endorsements
موافقت تایید
confirmed
تایید شده
unverified
<adj.>
تایید نشده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
certifiable
قابل تایید
gracing
تایید کردن
graces
تایید کردن
graced
تایید کردن
grace
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasizes
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
ratify
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
price support
تایید قیمت
corroborate
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
ratified
تایید کردن
emphasizing
تایید کردن
unexamined
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
untested
<adj.>
تایید نشده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approve
تایید کردن
approves
تایید کردن
approving
تایید کردن
confirms
تایید کردن
confirm
تایید کردن
support
تایید کردن
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
به تایید رسیده
supporting
تایید کردن
approvingly
تایید شده
social approval
تایید اجتماعی
validity
تایید تصدیق
approvingly
به تایید رسیده
acknowledging
تایید کردن
insusceptible
تایید ناپذیر
acknowledge
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
vertify
تایید کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com