Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English
Persian
as far as possible
تا انجا که بتوان
Search result with all words
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
Other Matches
googolplex
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
thither
انجا
thither
به انجا
thence
از انجا
there
انجا
there
به انجا
wherever
انجا که
as much as possible
تا بتوان
so far forth
تا انجا
yonder
انجا
thereat
در انجا
therof
از انجا
whereon
در انجا
wherefrom
که از انجا
whence
که از انجا چه جا
i know that place by sight
انجا را
away
مرتبا از انجا
exponentiation
بتوان رساندن
for a iknow
تا انجا که می دانم
it is not half bad
انجا بداست
here and there
اینجا انجا
as far as possible
تا انجا که میشد
it is impossible to live there
در انجا میسرنیست
thenceforward
از انجا ببعد
as for as i know
تا انجا که من میدانم
micron
01 بتوان 6- متر
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
he no longer went there
دیگر انجا نرفت
i went there in my own
شخصا` انجا رفتم
i stayed there for days
سه روز انجا ماندم
i went there particularly to
یک کاره انجا رفتم
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
i did not find a there
کسی را در انجا نیافتم
quattuordecillion
عدد یک با 54صفر بتوان 2
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
whereat
که بدان جهت که در انجا
we used to play there
ما انجا بازی میکردیم
tredecillion
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
there
دراین موضوع انجا
there was not a soul
ذی نفسی انجا نبود
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
quintillion
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
at the top of one's bent
تا انجا که می توان تحمل کرد
iam a to go there
از رفتن به انجا خجالت می کشم
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
the population is stationary
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
see if he is still there
به بیند او هنوز انجا است یانه
so to peaking
اگر بتوان چنین چیزی گفت
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
squares
بتوان دوم بردن مجذور کردن
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
he went there in black
اوبا جامه سیاه انجا رفت
squared
بتوان دوم بردن مجذور کردن
square
بتوان دوم بردن مجذور کردن
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
squaring
بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
microbar
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
manageably
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
current fund
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
handing
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
hand
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
passing lane
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
to vote plump
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
estimably
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com