| Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| There has as yet been no confirmation. |
تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست. |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| The football players are warming up before the game ( match) . |
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است ) |
| It is not known yet . It is not settled yet . |
هنوز معلوم نیست |
| He cant count yet. |
هنوز شمردن بلد نیست |
| My departure time is not determined yet . |
وقت حرکت من هنوز مشخص نیست. |
| The project is not fully developed yet. |
این طرح هنوز پخته وآماده نیست |
greasy wool |
پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.] |
| selectable |
نرخ baud ارسال و دریافت مودم که توسط کاربر انتخاب میشود و هنوز مشخص نیست |
| There's more to come. <idiom> |
هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره] |
| beta software |
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد |
| All is not gold that glitters. <proverb> |
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست). |
| winchester disk |
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست |
| step frame |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
| transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
| transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
| leaving files open |
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست . |
| his parentage isunknown |
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند |
| forth |
از حالا |
| not yet <adv.> |
نه تا حالا |
| till now |
تا حالا |
| seeing that |
حالا که |
| now |
حالا |
| even now |
حالا حتی |
| henceforth <adv.> |
از حالا به بعد |
| henceforward <adv.> |
از حالا به بعد |
| from now on <adv.> |
از حالا به بعد |
| it is past all hope |
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست |
| just <adv.> <idiom> |
حالا [اصطلاح روزمره] |
| Now, where should we go to? |
حالا به کجا برویم؟ |
| simply <adv.> <idiom> |
حالا [اصطلاح روزمره] |
| Now I understand! |
حالا متوجه شدم! |
| The ball is in your court. <idiom> |
حالا نوبت تو است. |
| Right now . |
همین الان ( حالا) |
| Not to mention the fact that … |
حالا بگذریم از اینکه... |
| Let us suppose ... |
حالا فرض کنیم که ... |
| My turn! |
حالا نوبت منه! |
| That's the end of that! |
این هم [که دیگر] حالا تمام شد! |
| simply <adv.> <idiom> |
حالا دیگه [اصطلاح روزمره] |
| just <adv.> <idiom> |
حالا دیگه [اصطلاح روزمره] |
| It's all over now! |
این هم [که دیگر] حالا تمام شد! |
| Now he gets the point! <idiom> |
دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح] |
| Please turn left now. |
لطفا حالا شما به چپ بپیچید. |
| Now I'm back to normal. |
حالا به حالت عادی برگشتم. |
| That's (just) the way things are. |
موقعیت حالا دیگه اینطوریه. |
| Supposing we do not succeedd, then waht? |
حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟ |
| So that is what it is ! So I see! |
آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم ) |
| I'll get there when I get there. <proverb> |
حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم] |
| Boys will be boys. |
پسرها حالا دیگه اینطور هستند. |
| He is like that. |
او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد] |
| That's (just) the way it [life] goes. |
زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره] |
| what have you [ gone and] done now! |
حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی! |
| That's just the way it is. |
این حالا [دیگه] اینطوری است. |
| yet |
هنوز |
| nevertheless |
هنوز |
| stills |
هنوز |
| stillest |
هنوز |
| stiller |
هنوز |
| still |
هنوز |
| not yet <adv.> |
نه هنوز |
| as yet |
هنوز |
| however |
هنوز |
| not yet <adv.> |
هنوز نه |
| Talking of Europe ,please allow me … |
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ... |
| Now, of all times! |
از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] ! |
| Lets suppose the news is true . |
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد |
| Now I am going to tell you something. |
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم. |
Now that you're here, it's a whole new ball game. |
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند. |
| The ball is in your court. <idiom> |
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی! |
| I don't know yet. |
من هنوز نمیدانم. |
| i am yet to learnt |
من هنوز نمیدانم |
| unborn |
هنوز فاهرنشده |
| We've never had it so good. <idiom> |
وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است. |
| Does it have to be today (of all days)? |
این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟ |
| What have you been up to this time? |
حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی] |
| his palce is still open |
جای او هنوز خالی |
| callow |
جوجهای که هنوز پردرنیاورده |
| How can you ask? |
هنوز نمی دانی؟ |
| is he still single? |
ایا هنوز تک است |
| Nobody has come yet . |
هیچکس هنوز نیامده |
| There is yet time. |
هنوز وقت هست. |
| we are still above ground |
هنوز زنده ایم |
| Well, now everyone's here, we can begin. |
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم. |
| The ice-cream has not set yet. |
بستنی هنوز سفت نشده |
| novillero |
گاوبازی که هنوز برنده نشده |
| maidens |
اسبی که هنوز برنده نشده |
| the battle still rages |
جنگ هنوز شدت دارد |
| there is little in it |
هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد |
| shoulder |
سمت موجی که هنوز نشکسته |
| shouldered |
سمت موجی که هنوز نشکسته |
| Are you still on the line? |
هنوز پشت تلفن هستی؟ |
| preadolescent |
شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده |
| shouldering |
سمت موجی که هنوز نشکسته |
| wort |
گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده |
shoulders |
سمت موجی که هنوز نشکسته |
| The letter hasnt arrived yet. |
نامه هنوز نرسیده است |
| Having hardly arrived you want to. . . |
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ... |
| As you are not ready ... |
چونکه هنوز آماده نیستی... |
| maiden |
اسبی که هنوز برنده نشده |
| Since you are not ready ... |
چونکه هنوز آماده نیستی... |
| it remains to be proved |
هنوز ثابت نشده است |
| He is stI'll wet behind the ears. |
هنوز دهانش بوی شیر می دهد |
| There's more to come. <idiom> |
باز هم هست. [هنوز ادامه داره] |
| see if he is still there |
به بیند او هنوز انجا است یانه |
| landsman |
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته |
| built into |
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است |
| Presumably she hasnt arrived yet . |
از قرار معلوم هنوز واردنشده است |
| generation |
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند |
| generations |
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند |
| The party is over! <idiom> |
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح] |
| I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. |
من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم. |
| Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . |
هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند |
| yhis port is not yet peopled |
این بندر هنوز اباد نشده است |
| elimination |
بخشی از داده هنوز استفاده نشده است |
| The regulations are stI'll in force ( effect ) . |
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است |
| There is still time before I go. |
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم. |
| fails |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
| My tea is not cool enough to drink. |
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده |
| fail |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
| not out |
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا |
| failed |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
| I have not played my trump ( winning ) card . |
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم ) |
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. |
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم. |
| He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> |
صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند . |
| Are you still around? |
هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت] |
| I'm still not quite sure how good you are. |
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی. |
| Do you still remember how poor we were? |
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم. |
| merges |
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند |
| merge |
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند |
| it is inexpedient to reply |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
| galley proof |
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده |
accrued interest |
بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است |
| Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] |
هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم. |
| soft |
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد |
| softer |
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد |
| deferred expense |
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است |
| softest |
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد |
| opens |
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است |
| opened |
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است |
| He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. |
او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه. |
| plene administrative preter |
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است |
| open |
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است |
sliver |
فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.] |
| audits |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
| audited |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
| audit |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
| auditing |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
| frees |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| freed |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| freeing |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
free |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| raw |
1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود |
| fourth generation computers |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
| upwards compatible |
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند |
| upward compatible |
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند |
| seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
| seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
| second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
| seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
| Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. |
حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد. |
| cartridges |
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است |
| cartridge |
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است |
| shell out |
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد |
| dark fibre |
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است |
| dark fiber |
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است |
urban bundle |
بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.] |
| unborn |
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده |
| temporary storage |
می نیست |
| Plug and Play |
یچ نیست |
| auxiliary |
نیست |
| it is well enough |
بد نیست |
| aint |
نیست |
| he takes no notice of it |
نیست |
| storage |
می نیست |
| auxiliaries |
نیست |
| secondary |
نیست |
| isn't |
نیست |
| It's not new. |
نو نیست. |
| he is not of our number |
از ما نیست |
| Netscape Navigator |
یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است |
| there is no hurry |
عجلهای نیست |
| if you please |
اگرزحمت نیست |
| thereis no end to it |
انراپایانی نیست |
| that is not it |
این نیست |
| there is no hurry |
شتابی نیست |
| i do not have it in me |
از من ساخته نیست |
| it is unsuitable |
مناسب نیست |
| It is not advisable . It is inexpedient. |
صلاح نیست |
| it is not half bad |
هیچ بد نیست |
| Such is not the case . That is not so. |
اینطور نیست |
| it is not in good workingorder |
دایر نیست |
| Nevermind! |
مهم نیست ! |
| inextinct |
نیست نشده |
| it has escaped my remembrance |
یاد نیست |
| static |
که پویا نیست |
| you are written |
حق با شما نیست |
| no trouble |
زحمتی نیست |
| that is wrong |
درست نیست |
| it is unnecessary |
لازم نیست |
| needn't |
لازم نیست |
| the ice is treach erous |
یخ محکم نیست |
| to make no mention of |
ذکری از ان نیست |