Dictiornary-Farsi | تبادل الکترون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
electron exchange	تبادل الکترون


Other Matches

interchanged	تبادل
interchange	تبادل
transaction	تبادل
interchanges	تبادل
exchanging	تبادل
interchanging	تبادل
exchanges	تبادل
handshaking	تبادل
exchange	تبادل
exchanged	تبادل
interchange of heat	تبادل حرارت
energy exchange	تبادل انرژی
exchange of views	تبادل نظر
heat exchange	تبادل گرما
interchange of energy	تبادل انرژی
heat exchange	تبادل حرارت
transformation of heat	تبادل حرارت
interchangeability	قابلیت تبادل
exchange of blows	تبادل ضربه
chemical exchange	تبادل شیمیایی
concentred exchange	تبادل همزمان
social exchange	تبادل اجتماعی
crossing over	تبادل ژنی
ion exchange	تبادل یون
ion exchange	تبادل یونی
interlocution	تبادل نظر
ester interchange	تبادل استری
interchangeable	تبادل پذیر
interchanging	تبادل کردن
change beat	تبادل ضربه
exchange energy	انرژی تبادل
exchange of pleadings	تبادل لوایح
interchanges	تبادل کردن
interchanged	تبادل کردن
transesterification	تبادل استری
interchange	تبادل کردن
to interchange views	تبادل نظر کردن
aircraft handover	تبادل کنترل هواپیما
ion exchange resin	رزین تبادل یونی
exchanging	تبادل ردوبدل ارز
exchanges	تبادل ردوبدل ارز
exchanged	تبادل ردوبدل ارز
charge exchange phenomenon	پدیده تبادل بار
dialog box	جعبه تبادل دوطرفه
pbx	تبادل انشعاب خصوصی
exchange	تبادل ردوبدل ارز
forced convection	تبادل حرارت اجباری
To exchange views with someone . . To compare notes with some one.	با کسی تبادل نظرکردن
ion exchange chromatography	کروماتوگرافی تبادل یونی
uncommunicative	بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
twx	Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ
pabx	Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
ascii	Information Codefor AmericanStandard Interchange کد استاندارد امریکایی برای تبادل اطلاعات
protocols	سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol	سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
thermodynamics	علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
coelectron	هم الکترون
electron donor	الکترون ده
isoelectronic	هم الکترون
negatron	الکترون
electrons	الکترون
electron	الکترون
traces	رد الکترون
traced	رد الکترون
trace	رد الکترون
appleline	IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
electron recoil	بازگشت الکترون
electrophile	الکترون دوست
high energy electron	الکترون پر انرژی
valence electron	الکترون فرفیت
electron pair	زوج الکترون
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron shell	پوسته الکترون
electroneutrality	الکترون خنثایی
electron transition	عبور الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
electron volt	الکترون ولت
electron tube	لوله الکترون
electron spin	اسپین الکترون
electron trajectory	مسیر الکترون
electron transition	انتقال الکترون
valence electron	الکترون رسانایی
valence electron	الکترون والانس
primary electron	الکترون اولیه
outer shell electron	الکترون رسانایی
outer shell electron	الکترون بیرونی
odd electron	الکترون منفرد
secondary electron	الکترون ثانوی
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
photo electron	الکترون نوری
mass of the electron	جرم الکترون
lone electron	الکترون تنها
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
initiating electron	الکترون اغازگر
nuclear electron	الکترون هسته
free electron	الکترون غیرپیوندی
free electron	الکترون ازاد
photo electron	فوتو الکترون
electron beam	شعاع الکترون
electron decay	اضمحلال الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron donor	دهنده الکترون
conduction electron	الکترون رسانش
conduction electron	الکترون رسانایی
density of electron	چگالی الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
charge of the electron	بار الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron acceleration	شتاب الکترون
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	باریکه الکترون
electron capture	الکترون گیراندازی
electron affinity	الکترون خواهی
electron acceptor	الکترون پذیر
electron charge	بار الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electronic concentration	غلظت الکترون
electron avalanche	بهمن الکترون
bound electron	الکترون بسته
electron emission	صدور الکترون
electron jump	پرش الکترون
electron injector	الکترون افکن
emissions	صدور الکترون
electron focusing	تمرکز الکترون
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron mass	جرم الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
electron flow	فلوی الکترون
electron emitter	منبع الکترون
emission	صدور الکترون
electron emmission	انتشار الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron energy	انرژی الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
electron transit time	زمان عبور الکترون
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
lone pair electron	زوج الکترون تنها
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
electron orbit	مدار گردش الکترون
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
free electron model	الگوی الکترون ازاد
free electron gas	گاز الکترون ازاد
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
quasi free electron theory	نظریه الکترون شبه ازاد
electron releasing substituent	گروه استخلافی الکترون دهنده
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
photon	تنها یک الکترون تابش شود
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
beams	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow	قاعده چپگرد برای جریان الکترون
pourparley	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
statcoulomb [statC]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electrostatic unit of charge [esu]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
right hand rule for electron flow	قاعده راست گرد برای جریان الکترون
beams	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beam	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
klystron	لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده