Dictiornary-Farsi | تباین مخالفت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 115 (9 milliseconds)

English	Persian
incongruousness	تباین مخالفت


Other Matches

contrasted	تباین
contrasts	تباین
divergence	تباین
divergences	تباین
incommensurability	تباین
heterogeny	تباین
contrast	تباین
inconsistency	تباین
inconsistencies	تباین
contrasting	تباین
inconsistence	تناقض تباین
efficiency variance	تباین کارایی
contrast control	پیچ تباین
inconsistencies	تناقض تباین
inconsistency	تناقض تباین
disagreement	مخالفت
disagreements	مخالفت
gainsays	مخالفت
opposition	مخالفت
defiance	مخالفت
gainsaying	مخالفت
gainsay	مخالفت
factions	مخالفت
faction	مخالفت
gainsaid	مخالفت
contrariety	مخالفت
contrariness	مخالفت
oppugnation	مخالفت
renitency	مخالفت
oppugnancy	مخالفت
opposeless	بی مخالفت
recusance or sancy	مخالفت
opponency	مخالفت
obj	مخالفت
divided <adj.>	در مخالفت
remonstrance	مخالفت
disaccord	مخالفت
disgreement	مخالفت
antagonism	مخالفت
to kick against a proposal	با پیشنهادی مخالفت
repugn	مخالفت کردن با
aversion	مخالفت ناسازگاری
aversions	مخالفت ناسازگاری
to set ones face against	مخالفت کردن با
paradoxy	مخالفت با عقایدعمومی
oppugner	مخالفت کننده
contrarious	مخالفت امیز
oppugn	مخالفت کردن با
opposable	مخالفت کردنی
obscurantism	مخالفت باروشنفکری
abolitionism	مخالفت با بردگی
antagonistic	مخالفت امیز
bucks	مخالفت کردن با
resist	مخالفت کردن با
resisted	مخالفت کردن با
resisting	مخالفت کردن با
resists	مخالفت کردن با
veto	نشانه مخالفت
vetoed	نشانه مخالفت
vetoes	نشانه مخالفت
vetoing	نشانه مخالفت
resistance	سختی مخالفت
buck	مخالفت کردن با
defiantly	از روی مخالفت
direct objects	مخالفت کردن
indirect objects	مخالفت کردن
object	مخالفت کردن
objected	مخالفت کردن
objecting	مخالفت کردن
objects	مخالفت کردن
repugnance	تناقض مخالفت
blackball	مخالفت کردن
blackballs	مخالفت کردن
blackballing	مخالفت کردن
blackballed	مخالفت کردن
indulge	مخالفت نکردن
indulged	مخالفت نکردن
indulges	مخالفت نکردن
indulging	مخالفت نکردن
paradoxicality	مخالفت باعقاید عمومی
obscurantism	مخالفت با علم ومعرفت
adversarial	وابسته به مخالفت یا دشمنی
to be in disagreement [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی]
disagrees	نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing	نساختن با مخالفت کردن با
disagreed	نساختن با مخالفت کردن با
disagree	نساختن با مخالفت کردن با
objections	مخالفت استدلال مخالف
antagonistically	از روی مخالفت یا دشمنی
reactionaries	مخالفت گرای بی منطق
reactionary	مخالفت گرای بی منطق
objection	مخالفت استدلال مخالف
negative voice	منع نشانه مخالفت
nem con	بدون مخالفت کسی است
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contends	مخالفت کرده با رقابت کردن
contended	مخالفت کرده با رقابت کردن
contend	مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwart	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
mc carthyism	سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination	مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket	راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.	ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
controvert	هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose	ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes	ضدیت کردن مخالفت کردن