English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
hepatize تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
Other Matches
reify تبدیل بماده کردن
hypostatize تبدیل بماده کردن
encrimson جگری کردن
litmus paper کاغذی که بماده
glycosuric وابسته بماده قند
hepatic جگری
crimson رنگ جگری
carnelian عقیق جگری
hepatic جگری رنگ
liver coloured جگری رنگ
scarlet قرمز جگری
cornelian عقیق جگری درخت زغال اخته
carnelian رنگ عقیق جگری یا سرخ مسی
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
reset تبدیل کردن
transform تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
transformed تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
transmuting تبدیل کردن
to turn something into something تبدیل کردن به
redeploy [staff] تبدیل کردن
to convert something into something تبدیل کردن به
transrorm تبدیل کردن
transact تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
transmute تبدیل کردن
transforming تبدیل کردن
converting تبدیل کردن
gear level تبدیل کردن
converts تبدیل کردن
reducing تبدیل کردن
reduces تبدیل کردن
toggle تبدیل کردن
toggles تبدیل کردن
transforms تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
converted تبدیل کردن
reduce تبدیل کردن
turns تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
commuted تبدیل کردن
to transform [into] تبدیل کردن [به]
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
verbalises تبدیل به فعل کردن
capitalising تبدیل بسرمایه کردن
capitalises تبدیل بسرمایه کردن
etherify تبدیل به اتر کردن
verbalised تبدیل به فعل کردن
liquation تبدیل باب کردن
realises تبدیل به پول کردن
levers تبدیل به اهرم کردن
compartmentalises تبدیل به اجزا کردن
marmarize تبدیل بمرمر کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
capitalised تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalized تبدیل به اجزا کردن
compartmentalised تبدیل به اجزا کردن
agglutinate تبدیل به چسب کردن
verbalize تبدیل به فعل کردن
versify تبدیل بنظم کردن
nebulize تبدیل به ذرات کردن
verbalising تبدیل به فعل کردن
capitalize تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalising تبدیل به اجزا کردن
provincialize تبدیل باستان کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
aerify تبدیل به هوا کردن
interchange energy تبدیل کردن انرژی
lever تبدیل به اهرم کردن
prosify تبدیل به نثر کردن
to change to the better تبدیل به احسن کردن
scorify تبدیل به تفاله کردن
compartmentalize تبدیل به اجزا کردن
structuralize تبدیل به ساختمان کردن
vitriolize تبدیل به زاج کردن
ozonize تبدیل به ازن کردن
capitalizing تبدیل بسرمایه کردن
forests تبدیل به جنگل کردن
capitalized تبدیل بسرمایه کردن
lignify تبدیل به چوب کردن
verbalized تبدیل به فعل کردن
capitalizes تبدیل بسرمایه کردن
gasification تبدیل کردن بگاز
stencilize تبدیل به استنسیل کردن
fluidize تبدیل به مایع کردن
nitrates به نیترات تبدیل کردن
nitrate به نیترات تبدیل کردن
realize تبدیل به پول کردن
sugars تبدیل به شکر کردن
sugar تبدیل به شکر کردن
realized تبدیل به پول کردن
salify تبدیل به نمک کردن
peptonize تبدیل به پپتن کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
gorgonize تبدیل بسنگ کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
acetify تبدیل به سرکه کردن
phosphatize تبدیل به فسفات کردن
realizing تبدیل به پول کردن
realizes تبدیل به پول کردن
pustulate تبدیل به کورک کردن
cokes تبدیل به زغال کردن
realised تبدیل به پول کردن
compartmentalizing تبدیل به اجزا کردن
porcelainize تبدیل بچینی کردن
verbalizing تبدیل به فعل کردن
nitrogenize تبدیل به ازت کردن
ionize تبدیل به یون کردن
verbalizes تبدیل به فعل کردن
saponify تبدیل بصابون کردن
compartmentalizes تبدیل به اجزا کردن
incineration تبدیل بخاکستر کردن
charr تبدیل به زغال کردن
realising تبدیل به پول کردن
lapidify تبدیل به سنگ کردن
saccharify تبدیل به قند کردن
coke تبدیل به زغال کردن
chars تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
actualization تبدیل به ارزش حال کردن
negotiates به پول نقد تبدیل کردن
negotiate به پول نقد تبدیل کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize تبدیل به خاک چینی کردن
harden تبدیل به جسم جامد کردن
gasify تبدیل به گاز کردن بخارکردن
negotiated به پول نقد تبدیل کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating به پول نقد تبدیل کردن
decimalize تبدیل کردن به سیستم دهدهی
mineralize تبدیل بسنگ معدن کردن
nitrify تبدیل به نمک شوره کردن
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
transposes به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
transpose به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposing به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
silicify تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
resinify تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
quintuple تبدیل به پنج کردن پنج تایی
slurry تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
conversions استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com